بِسم رب الشهداء و الصدیقین
... به نام آن که همه ما از او هستیم و به سویش باز میگردیم. با سلام و درود بیکران بر یگانه منجی عالم بشریت، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش، امام خمینی(قدس سره) و همچنین بر شهیدانی که اسلام را با خون خویش زنده نگه داشتند. خدمت همشهریان عزیز، خانوادههای شهدا و مجروحان و کسانی که اسلام را دین خویش قرار دادهاند، سلام عرض میکنم و با کمال احترام، با این که خود را کوچکتر از این میدانم که پیامی درخور و شایسته برای شما عزیزان داشته باشم، نکاتی چند را معروض میدارم. همانطور که مطلع هستید، هر شهید از خود دو چیز باقی میگذارد؛ یکی خون و دیگری پیام تا نسلهای آینده از خونش پربار و آگاه شده و در جهت تکامل گام بردارند و دیگری پیام برای اینکه جهت و هدف او را برای تکامل جامعه به مردم برساند و میدانید که پیام شهیدان مسئولیتی سنگینتر از هر مسئولیت دیگری بر عهده شما میگذارد. مسئولیتی که ما از آقا امام حسین(علیه السلام) بر گردن خویش و بر خود حس کردیم و تا پای جان هم برای انجام این تکلیف الهی ایستادگی کردیم تا این امامت به دست صاحب اصلی خود، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسد. امروز روزی است که کنارهگیری از مسئولیت، مجازاتی سنگین در بر دارد و امام خمینی(قدس سره) همان ندای چهارده قرن پیش را که امام حسین(علیه السلام) سر داده بود، دوباره زنده کرده است و اگر کسی به ندای او که ارزشش آن چنان زیاد است که بعضیها باورشان نمیشود و ظرفیت مهم و درک او را ندارند و برخی چنان عاشقش شدهاند که در این ظلمت کنونی تنها رهنمایی که برای نجات خود یافتهاند، وجود این گوهر گرانمایه و چراغ هدایت است، پاسخ نگوید و به ریسمان الهی چنگ نزند، گمراهیاش از آفتاب واضحتر میباشد. چه میگویم که تا قلب و دل پاک نشود، نمیتوانیم ارزش چنین هدایتگر و نجاتدهندهای را درک کنیم. نصیحت برادرانهی این حقیر به شما عزیزان این است که قدر این نعمت الهی را بیشتر بدانید و تفرقه را از خود و از بین جامعه بزدایید و بردارید. کمتر صحبت کنید و پربار و با ارزش صحبت کنید. مرگ را همیشه به یاد داشته باشید که ترمزی محکم برای جلوگیری از امنیت و کبر و غرور است. از شما میپرسم و میخواهم که فکر کنید آیا وظیفه مسلمان واقعی مگر این نیست که جلوی ظلم را بگیرد؟ آیا ظلمی که اسرائیل و استکبار جهانی بر مسلمین به خصوص شیعیان روا میدارند، کم است؟ چرا قرآن را تحریف کرده و آیههایش را کم و زیاد میکنند؟ زیاد نگویم. فقط خواهش دارم مساجد را پر کرده و دعاها را بیشتر بخوانید. امروز پر شدن مساجد بسیار بسیار اهمیت دارد. دنیا دوستی را رها کنید؛ زیرا منشأ تمام بدیها است. یک حدیث: قال علی(علیه السلام): «ای انسان، وصی خود باش و آنچه دوست داری بعد از تو در کارهای نیک با اموالت کنند، خودت در حیات خود انجام بده». ضمناً در حدود یک سال و نیم روزه و نماز قضا دارم که از پول سپاه و یا از طریق برادرانم عطا و جمال پرداخت شود. هر چه وسیله و لباس و غیره نظامی دارم، در جهت اسلام استفاده کنید و اگر از فامیل و خانواده استفاده نداشتند، به بسیج تحویل دهید و پولی که دارم برای نماز و روزه بدهید. کمال قدردانی از زحمات پدر و مادر عزیز و گرامیام دارم که برای این فرزند خود انجام دادهاند و از خداوند تبارک و تعالی و رب کریم که بخشش او بینهایت است، تقاضا دارم تمام ما را عاقبت به خیر کند. انشاءالله! خواهش میکنم اگر میخواهید برای شهیدی گریه کنید، به یاد سرور شهیدان امام حسین(علیه السلام) گریه کنید و دیگر این که حتماً همراه جنازهام تربت پاک آقا و سرور آزادگان حسین بن علی(علیهما السلام) را قرار دهید؛ بلکه شفاعت او و همنشینی با او نصیب و قسمت ما بشود. دیگر عرضی ندارم و امیدوارم به زودی زود و با همت مسلمانان ریشه کفر خشکیده و از روی زمین برداشته شود. خداحافظ.
«خواهش میکنم اگر میخواهید برای شهیدی گریه کنید، به یاد سرور شهیدان امام حسین(علیه السلام) گریه کنید و دیگر اینکه حتماً همراه جنازهام تربت پاک آقا و سرور آزادگان حسین بن علی(علیهما السلام) را قرار دهید؛ بلکه شفاعت او و همنشینی با او نصیب و قسمت من بشود. دیگر عرضی ندارم و امیدوارم به زودی زود و با همت مسلمانان ریشه کفر خشکیده و از روی زمین برداشته شود». این پارهای از آرزو و خواسته شهیدی است که معنای واقعی ایثار و از خود گذشتگی از کلمات نابش فرو میچکد و از ما میخواهد اشکها را بر مظلومیت شهید بیسر کربلا، حسین(علیه السلام) جاری کنیم. آیین مسلمانی را به خوب آموخته بود که حضرت رضا(علیه السلام) فرموده: «اگر میخواهی بر کُشتهای گریه کنی، فَابکِ لِلحُسِین؛ بر حسین(علیه السلام) ما گریه کن که بالاتر از او کُشتهای نیست». سیدمحمد ناصر، از سلاله پاک فرزندان زهرای مرضیه(علیها السلام)، در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1343 در شهر محلات و در خانوادهای شریف و دیندار پای در دنیای خاکی نهاد. ترنم روحنواز اذان و اقامه را که پدر در گوشش زمزمه کرد، او را به آیین مسلمانی و دوستی اهلبیت(علیهم السلام) دعوت کرد. محمد ناصر، روزگار خندهها و سخنان شیرین کودکانه را در دامان پر مهر پدر و مادری فداکار سپری کرد و سپس قدم در راه کسب دانش و فضیلت نهاد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، به دبیرستان شهید بهشتی رفت و توانست در رشتهی اقتصاد دیپلم بگیرد. سالهای جنگ بود و ایران جوانان برومندش را برای دفاع از خاک کشور، به جبهههای نبرد فرا میخواند. نیروی بسیج، ارتش و سپاه دست به دست هم داده بودند و با تمام قوا در برابر صدام کافر میجنگیدند. او به سپاه پیوست و به عضویت این نهاد درآمد و سپس به جبهه نبرد اعزام شد و در چندین عملیات، حماسهها آفرید و رشادت نمود. محمد ناصر، در گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرماندهی دسته بود و حُسن خلق و رفتار برادرانهاش، اعتماد و انگیزه رشادت را در رزمندگان برانگیخته بود. فرصت ازدواج و تشکیل خانواده نیافت و در مقابل درخواستهای مکرر مادر، وظیفه پاسداری از دین و خاک را به ازدواج و زندگی شخصی ترجیح داده بود. سرانجام در پنجمین روز از اسفندماه سال 1364 در حین عملیات والفجر 8 در بندر فاو به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای محلات به خاک سپردند.