شهید سیداسماعیل حسینی فرزند علاءالدین در ششمین روز از فروردین ماه سال 1344 در روستای قدمگاه از توابع شهرستان شازند و در خانوادهای روستایی و متدین و مذهبی در خانهای گلین اما با صفا و صمیمت خاصی به دنیا آمد. از همان ابتدا در چهرهاش صفایی بود که مشخص میکرد که این کودک از مهربانی و اخلاقی خوب برخوردار است. در همان سالهای کودکی همراه پدرش به کشاورزی مشغول بود و بر سر زمین کار و فعالیت میکرد. در محضر پدرش تربیت شد و با نماز که آشنا شد راه به مسجد روستا برد و در آنجا بود که با دوستان هم عقیدهی خویش آشنا شد و در کارهای گروهی و اجتماعی و فرهنگی و مذهبی شرکت داشت. به مادرش بیش از همه عشق میورزید و مهربانی و کمک میکرد.
دوران کودکیاش را که به پایان رسانید برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و توانست با جدیت و تلاش درس بخواند. تا کلاس سوم راهنمایی را تحصیل نمود و برای گرفتن دیپلم راهی شهر شد و توانست در شهر شازند دیپلمش را بگیرد و چون وضع مالی خانوادهاش زیاد خوب نبود درس را رها کرد. پس از این که درسش را رها کرد به کمک پدرش رفت و مدتی را دوشا دوش ایشان کار کرد و وضعیت مالی خانواده را سر و سامانی داد.
در سال 1364 اقدام به ازدواج نمود و زندگی مشترکش را زیر سایهی اسلام و انقلاب آغاز کرد. زندگیاش شیرین بود تا این که بعد از ازدواج به تهران رفته و به استخدام ارتش در آمد. برای هدفی بزرگ به ارتش رفت. میخواست تا زیر پرچم اسلام به انقلاب کمک کند و از این طریق راهی جبههها شد و توانست فعالیتهای خوبی را در عرصهی جنگ داشته باشد.
از طریق لشکر 21 حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) به غرب کشور اعزام شد و به عنوان مسئول دسته کار کرد. حدود یک سال هم در جبههها فعال بود. رشادتها و دلاوریهایش از ذهن و یاد دوستان و همرزمانش نرفته است. زندگیاش در جبهه رنگ و بویی خاص داشت. به گونهای که هوای جبهه بر او تاثیر خاصی گذاشته بود. با چشمانش شهادت رفیقانش را دیده بود. بدنهای پر از جراحت و زخمی کسانی را به عقب بر گردانده بود که سالها با هم زیر یک سقف زندگی کرده بودند و این احوال قلب او را سنگین کرده بود. به گونهای که قصد پرواز کرد و برای شهادت که آرزویش شده بود، میکوشید. میخواست تا نامش به عنوان شهید جاودانه بماند. سرانجام در بیست و یکم تیر ماه سال 1367 در روزهای آخر جنگ در منطقهی موسیان در درگیری با دشمن بعثی به درجهی گمنامی رسید. نامش و یادش در قلب همه به یادگار ماند. هنوز هم که هنوز است از پیکر مطهرش خبری نیست.