شهید ذبیحالله نوبرانی در اولین روز از اسفندماه سال 1322 در روستای نوبران از توابع شهرستان ساوه و در خانوادهای مذهبی و کشاورز، دیده به جهان هستی گشود. در همان نخستین روزهای زندگی مادر خود را از دست داد، تا سن دو سالگی از شیر خالهی خود خورد و دو سالگی خالهاش به شهر قم مهاجرت کرد و بار دیگر مهر و محبت مادرانه را از دست داد. پدرش او را با سختی بزرگ کرد. در این زمان آنها سه نفر شدند. نامادریاش زن بسیار مهربانی بود و برایش او و فرزند خودش فرقی نداشت.
در هفت سالگی به مدرسه رفت و تا ششم ابتدایی درس خواند. در آن زمان در روستای نوبران فقط تا کلاس ششم ابتدایی درس میدادند. بعد از آن برای کار به تهران رفت. تا سن 18 سالگی کار کرد اما امکان تحصیل در تهران برایش فراهم نشد. در این سن به خدمت سربازی رفت و در شهرهای کردستان و کرمانشاه خدمت نمود و پس از آن هم در ژاندارمری استخدام و مشغول به کار شد.
در سال 1346 ازدواج نمود و ثمرهی این ازدواج هم سه فرزند بود. همسرش میگوید: او برای من همهکس بود، او مرا که سیزدهساله بودم از ساوه به سنندج برد و با آنکه بسیار تنها و غریب بودم هیچ احساس دلتنگی نمیکردم. به قدری خوب بود که جایی برای دلتنگی نمیگذاشت.
دختر شهید میگوید: روزی لباس پدر را اتو زدم، آنقدر خوشحال شد که گوئی دنیا را به او دادهاند. برایم شعرهای قشنگی با لهجهی ترکی خواند چون دوست داشت تا خوشحالیاش را با زبان شعر بیان کند.
در سال 1355 او را به پاسگاهی در استان خوزستان به نام آهو دشت، در نزدیکی اهواز منتقل کردند. در آنجا جز یک پاسگاه و یک خانواده نظامی کسی دیگر زندگی نمیکرد. همسرش باردار بود و زندگی در این شرایط برایش سخت بود. با اداره که صحبت کرد او را به اهواز منتقل کردند. در سالهای انقلاب قرار بود سخنان امام خمینی(قدس سره) را از تلویزیون پخش کنند او از اداره به هر بهانهای به سمت منزل راه افتاد و با موتورگازی کوچکی که داشت به سمت خانه حرکت کرد. از ذوق شنیدن سخنان امام(قدس سره) آنقدر با سرعت به راه افتاده بود که تصادف کرد و به شدت زخمی شد. ولی گفت: هر چه از دوست رسد، نیکوست.
ذبیحالله با شروع جنگ تحمیلی در همان منطقه در برابر دشمن ایستادگی کرد و سرانجام در نهمین روز از آبان ماه سال 1359 در منطقه خسروآباد آبادان به اسارت دشمن درآمد و در اسارت به شهادت رسید. پس از بیست و پنج سال خبر شهادت او را به خانوادهاش دادند ولی هرگز اثری از او به دست نیامد.