بسمالله الرحمن الرحیم
(وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ).[1]
قرآن کریم هدف ما و مکتب ماست و انسان باید خود را برای مکتب فانی کند.[2]
با سلام بر روان پاک شهدای راه حق از آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و از خاتم تاکنون، قبل از هر چیز دو وصیت دارم:
1 - از پدر و مادرم میخواهم که اگر از من بدی و ناراحتی و کوتاهی دیدهاند، مرا ببخشید.
2 - از تمام دوستان و آشنایان میخواهم که اگر از من بدی و ناراحتی دیدهاند، مرا ببخشند.
وصیت من به برادرانم بفرموده امام علی (علیه السلام): غفلت را ترک گفته و پیوسته در حال سعی و مجاهدت باشند. و راه اولیاءالله را که در این زمان امام مستضعفان خمینی(قدس سره) بتشکن است، بپیمایند.
قرآن را عملی کنند، در خط اسلام مقاومت که اسلام راستین است باشند، یک فدایی مکتب باشند.
یک رزمندهای باشند که در عین شجاعت و بیباکی و تحرک و آشنایی به سلاحهای مختلف اخلاقی اسلامی داشته باشند، اخلاقی که قرآنی و بفرموده قرآن باشد و به خواهرانم این است که زینب(علیها السلام) گونه باشند و اخلاق قرآنی و مقصد قرآنی داشته باشند.
والسلام، عباس ملکی 5|4|1361.
خاطره:
در آخرین مرحله تازه از جبهه آمده بود قبل از اعزامش گفت: بابا من رفتهام هنرستان و مرا جواب کردند. گفتند: برو هر جا که تا حالا میرفتی من میروم به جبهه. خداحافظی کرد و با دلی شکسته رفت. بعد از 7 روز خبر شهادت ایشان آمد که در پاسگاه زید شهید شد.
1. سوره عصر، 1 الی 3.
2. امام خمینی(قدس سره).
شهید عباس ملکی، در پانزدهم اردیبهشتماه سال 1344 در روستای زیبای کزاز از توابع شهرستان شازند و در میان مردمی سادهدل و زحمتکش به دنیا آمد. روستازادهای که در عین سادگی چون شیری غرنده در بیشهزار جبهههای ایران غرید و خود را فدای دفاع از مردم بیدفاع و ستمدیده کشورش کرد. پس از مدتی با خانواده به شهر اراک مهاجرت کردند و او تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را در این شهر سپری نمود.
عباس از نوجوانی به اندازهای با تقوا و صبور بود که نمیتوان با کلمات به بیان آن اکتفا کردد. در مواقع کار، کوشش زیادتر از حد خود انجام میداد و در مدرسه همیشه با نمرات قبول میشد. بعد از این که دورهی راهنمایی را به پایان رسانید، به دلیل علاقه به کارهای فنی در هنرستان شهید رجایی ثبتنام کرد و 2 سال در رشته الکترونیک درس خواند. از روزهای اول انقلاب با حضور در مسجد محل همراه انقلاب بود. و شبها در پایگاه بسیج نگهبانی میداد. در کنار فعالیتهای فرهنگی کلاسهای قرآن را پشت سر گذاشت و در مسابقات کشوری قرآن شرکت کرد.
از آغاز جنگ تحمیلی بعد از دیدن آموزش بسیج داوطلبانه راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و چهار مرحله در مناطق عملیاتی به دفاع از انقلاب و ایران پرداخت. سرانجام در آخرین اعزامش به عنوان بسیجی گردان شهید بختیاری از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در پنجم مردادماه 1361 در پاسگاه زید عراق هنگام عملیات رمضان به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید سالها در منطقه مرزی مفقود بود تا این که پس از شناسایی به وسیله گروههای تفحص شهدا در یکم اسفندماه 1373 در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.