بسمهتعالی
( إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ).[1]
به نام معبودی که رحمت واسعهاش سراسر عالم وجود را در بر گرفته است. به نام خالقی که رحمان است و رحیم. جبار است و کریم. قهار است و غفور. عزیز است و حکیم. علیم است و حلیم. قوی است و رئوف. حمد و سپاس خدایی را که اسوهای از سلاله پاک رسولان را برگزید تا کاروان در ظلمت فرو رفتگان را به سوی نور هدایت و درماندگان در وادی ستم را به سرمنزل عدالت رساند و این کشتی طوفانزده را به ساحل نجات رهنمون سازد.
اینجانب علی قاسمی راد با توجه به امر مهم و وظیفه شرعی هر فرد مسلمان که باید قبل از مرگش وصیتنامهای از خود به جا گذارد و تکلیف بازماندگان را در مورد خودش مشخص نماید، وصیتنامهام را آغاز میکنم.
سفارش به پدرم، اول سلام و بعد امیدوارم که مرا به خاطر زحماتی که در راه بزرگ کردن و تعلیم و تربیت نمودن کشیدهای، ببخشی و از شما پدر گرامیام میخواهم که چون حسین رفتار کنی و پس از به شهادت رسیدن فرزندت همچون حسین راهم را ادامه دهی. و امیدوارم که خدا نیز مرا مورد رحمت خود قرار دهد. و همچنین نگذارید خونم پایمال شود و سلاحم بر زمین ماند و انتقام خون مرا و شهیدان دیگر را از جهان خواران و استکبار جهانی بگیری و برادرانم را در آمدن به جبهه و جهاد با کفار آزاد بگذارید و حتی آنها را تشویق به این امر شرعی نمائید.
و سلام به مادر مهربان و غمخوارم که واقعاً نمیدانم با چه زبانی و با چه بیانی با او صحبت نمایم که واقعاً دینی بزرگی بر گردنم دارند ولی امیدوارم به خاطر رضای خدا و برای بردن اجر بیشتر، مرا ببخشند و در مرگم هیچ گریه و زاری ننماید چون گریه کردن برای رزمندگان شهیدان، قلب دشمنان اسلام را شاد میکند. من به مقصدی رسیدم که در آرزویش بودم و ره صدساله را در یک آن پیمودم. امیدوارم که خدا نیز مرا مورد رحمت خود قرار دهد و اجر جهادگر شهیدان را به من نیز عنایت فرماید. هر چند که بنده حقیر و گناهکار و روسیاه درگاهش هستم ولی خودش در قرآن میفرماید: ما سرنوشت هیچ ملتی را تعیین نخواهیم کرد مگر به دست خود ملت و به برادران محترم و عزیزم سفارش مینمایم که سفارشات رهبر عزیز و امام امت، خمینی(قدس سره) کبیر را با جان و دل پذیرفته و همیشه پشتیبان ایشان باشند که ایشان نایب بر حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد. و امیدوارم که راهم را برادرانم ادامه دهند و نگذارند که جایم در جبهه خالی باشد و امیدوارم که راهم را برادرانم ادامه دهند و نگذارند که جایم در جبهه خالی باشد و اسلحهام بر روی زمین بماند و از پدرم میخواهم که در تمام دوستان و نزدیکان و آشنایان برایم حلالیت بطلبند و ندای مرا به آنها برسانند که جز اسلام هیچ دینی بر حق نیست. پدر گرامیام اگر جسد مرا پیدا کردی و برایت امکان داشت در قبرستان سقرجوق دفن نمائید و در روی تاریخ قبرم سورهای از قرآن بنویسید. و در آخر از مال دنیا چیزی ندارم که در موردش وصیت نمایم. والسلام.
تاریخ: 26/11/62 علی قاسمی راد.
1. سوره بقره، 156.
از بزرگان رهیافته به درگاه ربوبی بود و از جمله کسانی که صفا و صمیمیت را با رادمردی و بزرگی یکجا از وجود شریف پدر و از دامان پر مهر و عطوفت مادری مؤمنه در وجود خود به ودیعه داشت. بسیار خونگرم و صمیمی بود. هشتم خردادماه سال 1348 یعنی سال ولادت او برکتی بود برای خاندان شریفش و او پرورش یافته سفرهای احسان الهی در چنین خاندانی بود. دوران کودکی را با شادابی و نشاط سپری کرد و راهی مدرسه شد و با جدیت و کوشش به آموختن علوم و فنون پرداخت تا به سن دبیرستان رسید. ولی مدرسه جنگ و شهادت از مدرسه عادی برای او جذابتر بود. به همین دلیل درس و مشق را رها کرد، راهی مدرسه عشق شد و تن و روانش را در این مدرسه صیقل داد و گوهری گشت و قابل وصل حضرت دوست شد.
او به عنوان بسیجی گردان امام سجاد(علیه السلام) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در جبهه خدمت میکرد که در هفدهم اسفندماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیرهی مجنون در عملیات خیبر به وصال معبودش شتافت و درس آزادی و مردانگی را به جوانان این وطن آموخت. پیکر مطهر شهید تا سالها بعد در منطقه عملیاتی مفقود بود و پس از شناسایی به وسیله گروههای تفحص شهدا، در دهم شهریورماه سال 1377 در مجاورت برادر شهیدش - احمد - در زادگاهش به خاک سپرده شد.