گاهی یک نگاه و یا صدا آدمی را زیر و رو میکند، گاهی مکان و زمان، گاهی هم همراهی امین، آدمی را به تفکر و تلاش و حرکت به سوی مقصدی مقدس رهنمون میسازد. آن که همهی اینها را یکجا میبیند، دیگر نمیماند. ایستادن برایش ممکن نیست، میرود تا بماند، شهدا این چنین بودند، بزرگترین آرزویشان این بود که در لحظات آخر، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا حسین(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) را ببینند. به نگاهی دل خوش داشتند، شهدا وقتی به حسین(علیه السلام) سلام میدادند، تو گویی پاسخی شایستهای از او میشنیدند.
شهید اسماعیل علیآبادی نیز از تبار همین شهیدان است که نگاهها را دید و صداها را شنید، گویی او را به ملکوت میخواندند و او تنها صدایشان را میشنید. او در اولین روز از فروردینماه سال 1344 در روستای علیآباد از توابع شهرستان فرمهین در خانوادهای مذهبی و روستایی که اهل کار و تلاش و کوشش بودند، دیده به جهان هستی گشود. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و به خاطر مشکلاتی که داشت ترک تحصیل نمود و به کار و تلاش روی آورد. او کار نقاشی خودرو را در پیش گرفته بود.
زمانی که جنگ فرا رسید، جوانی رعنا بود که رفتن را بر ماندن ترجیح داد. حدود چهار ماه به عنوان بسیجی گردان امام رضا(علیه السلام) در خدمت سپاه اسلام بود تا سرانجام در دوازدهم آبان ماه سال 1361 در منطقه موسیان در حین عملیات محرم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را نیز در روستای علیآباد به خاک سپردند.