به نام الله، روزی دهنده انسانها و با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(قدس سره) امید مستضعفان جهان، در هم کوبنده مستکبران و با سلام و درود بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با درود بر کلیه شهیدان به خون غلتیده این مرز و بوم که با خون خود پیروزی این انقلاب و جنگ را امضاء نمودند و با درود فراوان بر خانواده شهدا.
حال که نوکر آمریکایی، صدام جنایتکار به خاک اسلامی ما ایران تجاوز نموده است، وظیفه ما است که از انقلاب تا سر حد جان دفاع نماییم و با این حمله سراسری خبر خوشی به خانواده عزیز شهدا بدهیم که همان باز شدن راه کربلای امام حسین(علیه السلام) است و این پیروزی بر خانواده شهدا و ملت ایران مبارک باد.
اینجانب غلامعباس علی آقایی فرزند یوسف دارای شماره شناسنامه ۳۰۲۱، شهادت میدهم به یگانگی خداوند (اَشهَدُ اَن لا اله الا الله) و شهادت میدهم به رسالت آدم(علیه السلام) تا خاتم النبیین(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وحی (و اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدَاً رَسُولُ اللهِّ) و شهادت میدهم به امامت مولا علی(علیه السلام) و یازده فرزند بر حقش تا حجهالله الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اَشهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّاللهِ.
ای پدر و ای همسرم که در انتظار قبر ششگوشه امام حسین(علیه السلام) هستید و با عزمی راسخ و قلبی بیقرار در راهی که عشق من بود، پا نهادم تا پیام رهبر انقلاب و مرجع تقلیدمان را لبیک بگویم و راه شهادت را با جان و دل انتخاب کردم و یک توصیه که من بر شما دارم این است که فرزندم را آن طوری که اسلام میخواهد، تربیت کنید و همیشه حقیقت را به او بگویید. اگر من شهید شدم آن را در انتظار نگذارید و به حرفهای امام(قدس سره) خوب گوش کنید و به آن عمل کنید. اگر من شهید شدم شما هیچ ناراحت نباشید تازه اگر من شهید شوم، به آرزوی خود رسیدهام. هنگامی که من شهید شدم مرا در کنار شهدای نراق دفن کنید و در ضمن اگر جنازه من به دست نیامد، یک قبر به یاد بود من درست کنید. از شما ای همسر گرامی میخواهم که در پیش دشمنان غمگین نباشید. همیشه خوشحال باشید که خداوند این توفیق را داده است که شوهر خود را در راه خدا بدهی .... از پدر گرامی خود میخواهم که همیشه خوشحال باشد که این افتخار نصیبشان شد و توانستید امانتی که فرزندتان بود، در راه خدا بدهید. از برادران و خواهران میخواهم که راه مرا خوب دنبال کنید و هیچگاه اسلام و امام(قدس سره) را تنها نگذارید.
در آخر از خدا میخواهم که به پدر و مادرم صبر عطا کند و مرا جز شهدا صدر اسلام قرار دهد و قلب عزیز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب مهربانش، خمینی(قدس سره) عظیم الشان را از این شهید کوچک راضی گرداند. به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی. لا اله الا الله.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
غلامعباس علی آقایی.[1]
1. صحیفه عاشقان، نور ص ۹۸.
شهید غلامعباس علی آقایی در هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۳7 در شهر مذهبی نراق در یک خانواده زحمتکش پا به عرصه گیتی نهاد. پس از گذراندن دوران کودکی تحصیلات خود را در نراق شروع و تا مقطع راهنمایی به درسش ادامه داد. او محصل مؤدب و درسخوانی بود.
از روزهای نخست حرکتهای مردمی در انقلاب اسلامی از آرزوهای شهید پیروزی انقلاب بود و در حد توان و امکان در به ثمر رسیدن این مهم، فعالیت کرد و یکی از وفاداران به انقلاب بود.
وی در سال 1358 ازدواج کرد و در هنگام شهادت یک دختر داشت. پس از شروع جنگ تحمیلی ضمن کار و تلاش در سنگر پشتیبانی جنگ، به عنوان کارمند صنایع نظامی، علاقه داشت که در جبهه جنگ حق علیه باطل در کنار رزمندگان در خط مقدم حضور یابد. در شهریورماه سال 1361 به این علاقهاش رسید و با جمعی از همکارانش راهی مناطق جنگی غرب کشور شد و در کنار رزمندگان اسلام به دفاع در مقابل سربازان بعثی عراق میپرداخت.
غلامعباس نزدیک به یک ماه در منطقه عملیاتی سومار حضور داشت و در نهم مهرماه سال 1361 در سن ۲۱ سالگی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ندای معبود خود لبیک گفت و از این جهان فانی به سوی معبود ازلی پر کشید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای نراق آرام گرفت.