بسم الله الرحمن الرحیم
( قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ).[1]
به نام خدا و به یاد خدا و برای خدا و به خاطر خدا و به خاطر پیشرفت اسلام در سراسر دنیا. به نام الله پاسدار حرمت خون هزاران شهید به خون خفته در جبهههای جنوب و غرب کشور و با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب، امام(قدس سره) امت و سلام بر رزمندگان که در جبهههای نور علیه ظلمت میجنگند. خدمت پدر بزرگوار و مخلصم سلامعلیکم؛ پس از تقدیم عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما، بر خود لازم دانستم که چند خطی به عنوان آخرین کلام با شما درد و دل کنم تا شاید با این کار توانسته باشم خدمت کوچکی به اسلام کرده باشم. پدر عزیزم از اینکه در این مدت 22 سال قدر شما را ندانستم در این مدت که شما درد و رنجهایی برایم کشیدید ولی من چیزی نمیدانستم و نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم، از شما معذرت میخواهم. پدر به خدا قسم اگر اسلام در خطر نبود و جبهه احتیاج به نیرو نداشت، هرگز شما را تنها نمیگذاشتم. ولی بر حسب وظیفه شرعی که بر گردن من بود، مرا بر این وا داشت که تکلیف شرعی و دینی خود را نسبت به اسلام انجام دهم. پدرم قدر خود را بدانید که در این چنین موقعیت قرار گرفتهاید و خداوند بزرگ چنین رهبری را به من عطا کرده است که ما را به صراط مستقیم و به سمت نور هدایت کند. قدر این عزیزتر از جانم، قدر این امام(قدس سره) امت را بدانید و فرامینش را سرمشق قرار دهید. و فرمایشات ایشان را مو به مو اجرا نمائید. او را تنها نگذارید چون امام(قدس سره) بود که ما را از منجلاب فساد و گناه نجات داد و هر چه امام(قدس سره) بگوید جز خیر و صلاح شما چیز دیگری نیست. فقط برای خوشبختی و عاقبت به خیر شدن شماست. والله به جز اینها چیز دیگری نیست. فقط مقداری به خود بیندیشید و زمان حال و قبل را مقایسه کنید و ببینید که چقدر فرق کرده است. به حمدالله بچههای این زمان تا آن زمان را در نظر بگیرید و باید از این کوچکان بزرگ که جبههها را پر کردهاند، عبرت بگیرید، از نظر عبادت خودسازی و ... به خدا قسم وقتی که این بچههای کم سن و سال را میبینم، غبطه میخورم و خدا را شکر میکنم که در این زمان در کنار یک چنین سربازانی که مخلصانه برای خدا خدمت میکنند، قرار داده است.... پدرم سپاه دانشگاه است، حوزه علمیه است، دانشگاه الهی است و کسانی که در این دانشگاه تحصیل میکنند، سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و از سپاه دست نکشید، با سپاه همکاری داشته باشید.... خدایا من که در این دنیا چیزی به جز این جان ناقابلی که خودت به من عطا کردی، ندارم که امیدوارم بتوانم در راهت این را فدا نمایم و من در خود چیزی از شهادت نمیبینم و نا امید هم نیستم. امیدوارم که تو کمکم کنی تا به این درجه والا برسم و سعادت آن را پیدا کنم. مادرم! من نمیدانم با چه زبانی از شما تشکر کنم امیدوارم که خداوند به شما صبر عنایت بفرماید. مادرم! چندمین بار است که مصیبت میبینی میدانم سخت است ولی باید تحمل سختیها را بکنی و از خدای بزرگ در سختیها کمک بگیر و راضی به رضای حقتعالی باش و خوشحال باش که در نزد فاطمه زهرا(علیها السلام) روسفید هستی انشاءالله. مادر! هر وقت که خواستی گریه کنی برای اباعبدالله(علیه السلام) گریه کن و برای حضرت علیاصغر(علیه السلام) گریه کن.
برادرانم اگر چه برای شما برادری خوب نبودم، مرا حلال کنید و از همه برایم طلب مغفرت نمایید. برادرانم هوشیار و آگاه باشید، مواظب رفتار و کردار خود باشید چون دشمن در کمین نشسته است و هر لحظه ممکن است که شما را گول بزند پس اگر شما میخواهید گول این منافقین بدتر از کفار را نخورید دست از اسلام و قرآن نکشید و پیوسته به فرمایشات حضرت امام(قدس سره) گوش فرا دهید و به آنها عمل کنید و دعا زیاد بخوانید. در عزاداریهای اباعبدالله(علیه السلام) حتماً شرکت کنید و بیشتر از قبل به فرایض دینی خود برسید. اما خواهرانم! حجاب خود را حفظ کنید چون حجاب کوبندهتر از خون من است که در سنگر میریزد و امام(قدس سره) میفرماید: از دامن زن، مرد به معراج میرسد! پس مواظب خود، رفتار خود و اخلاق و کردار خود با مردم باشید. نکند از اینکه برادر شما شهید شد، خود را برای مردم بگیرید. شما باید رفتارتان بهتر از قبل باشد. به فرزندان خود هم حجاب را بیاموزید تا آنها هم با این کار مشت محکمی بر دهان منافقین کوردل بزنند و خواهرانم زینب(علیها السلام) وار صبر پیشه کنید و زینب(علیها السلام) وار زندگی کنید.
ای دوستان و آشنایان و ای مردم! تو را به خدا امام(قدس سره) را تنها نگذارید، مانند مردم اهل کوفه نباشید. الان که جبههها احتیاج به نیرو دارد، دست از کارهای دنیایی بکشید و جبههها را پر کنید. امام(قدس سره) چندین بار فرمودند که جوانان بروند جبهه، هر کس میتواند برود و هر کس که بتواند اسلحه به دوش بگیرد، برود و اگر هم اسلحه بلد نیست برای کارهای دیگر برود! پس بیایید تا انشاءالله مسئله جنگ زودتر حل شود و نکند که جبهه نیاییم که فردا جنگ تمام شود و ما نزد اباعبدالله(علیه السلام) و حضرت رسول(q) و حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روسیاه باشیم و حتی اگر فردا فرزندانمان از ما سؤال کردند که پدر تو در زمان جنگ چه کردی؟ برای آنها جواب نداشته باشیم. تو را به خدا مردم کمک کنید؛ اگر هم جبهه نمیآیید فقط یکبار بیایید و سر بزنید و بدانید که بچهها چه مظلومانه شهید شدند.
دوستان و رفیقان عزیزم! جبههها را پر کنید، بیشتر بیایید تا فردا در روز محشر در پیشگاه حضرت حقتعالی روسفید باشیم و مردم! قدر این برادران بسیج را بدانید. این بسیجیها مرغان آغشته به خونی هستند که هر لحظه آماده پرواز هستند. وقتی که در شهر میآیند آنها را شکنجه روحی ندهید. اینها مقامشان بسیار عالی است. اینها کسانی هستند که دوستان و همرزمانشان در جلو چشمانشان به شهادت رسیدند که ما نمیتوانیم درباره آنها صحبت کنیم. پشتوانه دولت جمهوری اسلامی باشید. برای سلامتی حضرت امام(قدس سره) دعا کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار. از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا.
1. سوره انعام، 162.
شهید ناصر فیضی در سال 1343 در خانوادهای ولایی و مذهبی، دیده به جهان گشود و دوران کودکی را در قریه کرک گذراند و در مدرسه ابتدایی همین روستا تا ششم ابتدایی درس خواند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به بسیج پیوست و به عضویت سپاه درآمد. ناصر با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و در طول مدت خدمتش در جبهه مسئولیتهای مهمی را به عهده داشت. او دارای استقامت و روح پایداری بالایی بود. غیر قابل سازش با هر گونه زور و متجاوز بود. همیشه به فکر خانواده شهدا بود و هر موقع به اراک میآمد، وقتش را صرف سر زدن به خانواده شهدا میکرد. رغبتی به دنیا و مال و ثروت نداشت و ساده زندگی میکرد. کتابهای شهید دستغیب و شهید مطهری را زیاد مطالعه میکرد. همچنین نهجالبلاغه و قرآن را هیچگاه ترک نمیکرد. روی مسئله بیتالمال بسیار حساس بود. از تواضع و فروتنی ویژهای برخوردار بود.
از 15 سالگی که وارد بسیج شد، در بیشتر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی حضوری مستمر و گسترده داشت. در مقابل تعصبهای بیجا و یا بیعدالتی و نا برابری بین مسلمانان نمیتوانست بیتفاوت باشد. همیشه سفارش میکرد که حفظ حجاب، پیروی از امام(قدس سره) و ولایتفقیه و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و سرکشی به خانواده ایشان در زنده نگه داشتن اسلام نقش مؤثری داشتند. پاسدار رشید اسلام پس از ماهها حضور در خط مقدم جبهه هنگامی که به عنوان پیک محور یکم از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در عملیات کربلای 4 در منطقه نهر خین خدمت میکرد، در چهارم دیماه سال 1365 به آرزوی دیرینهاش که شهادت و لقاء الیالله بود، رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.