شما از تبار باران و رویش درختانید. قیام امروز ما از همت بلند آن روز شماست. امروز ما هستیم. ما به گذشته خود افتخار میکنیم، گذشتهای که با شما سپری شده. گذشتهای که شما را به دوش کشیدیم و همهی هست و نیست خودمان را دفن کردیم. شما زندهاید، شاهدید، شهیدید، ما رفتگان واقعی و مردگان و بیخبران را دریابید. هنوز هم بوی نخل و خاک متبرک به خون شما به مشاممان میرسد. هنوز هم کوههای سر به فلک کشیدهی غرب و دشتهای آزاد جنوب وامدار شماست.
شهید حمیدرضا قایمی فرزند غلامعلی در دوم اردیبهشتماه سال 1342 در سالی که مأمور ساواک از امام خمینی(قدس سره) سؤال کرد که با چه نیرویی قصد انقلاب و قیام داری، فرمود: سربازان من هنوز در گهوارهاند. در روستای کرهرود و در خانوادهای روستایی که اهل تلاش و کار بودند و ارادتی به اهلبیت(علیهم السلام) داشتند، دیده به جهان هستی گشود. دوران کودکیاش را در دامان سبز پدر و مادری مهربان و دلسوز و با محبت سپری کرد. با همسن و سالان خویش به بازی مشغول بود. تحصیلاتش را از هفتسالگی در مدرسهی کرهرود آغاز کرد و توانست تا در رشتهی اتومکانیک در هنرستان شهید رجایی اراک تحصیلاتش را به اتمام برساند.
در دوران جوانی مشغول درس خواندن بود و بعد از کلاس درس به بسیج میرفت و با اینکه دیپلم را گرفته بود و در دانشگاه تهران قبول شده بود، به خدمت رفت و بعد از 2 سال خدمت سربازی 14 روز بیش نگذشته بود که مجدداً به جبهه رفت و در قسمت موتوری گردان امام حسین(علیه السلام) خدمت میکرد. او در هفتم اسفندماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه عراق بر اثر اصابت ترکش به بدنش به شهادت رسید. پیکر مطهرش سالها در منطقه نبرد مفقود بود و پس از تفحص در سوم مردادماه سال 1374 در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.