لبخند از لبانش محو نمیشد. گویی نقاشی چیرهدست، صورت همیشه معصومش را با تبسمی دائمی بر بوم روزگار قلم زده بود. وجودش مهربان و صمیمی بود. میتوانستی با خورشید قیاسش کنی. میخندید و طراوت میبخشید. میتابید و سرشار مینمود. مسیر کوتاه، اما لبریز از معرفت عمرش را همینگونه پیمود. و آیا جز این است شیوه مردان خدا؟
شهید چراغعلی نوروزی در پنجم خردادماه سال 1344، در شهرستان آستانه از توابع شهرستان شازند و در خانوادهای زحمتکش و کارگر که اهل کار و تلاش و زحمت بودند، دیده به جهان هستی گشود. روزگار پدرش مشهدی محمد به سختی میگذشت. در زمین کشاورزی کار میکرد و پینههای دستانش بیانگر زحمتی بود که میکشید. مادرش نیز قالیبافی میکرد و از این طریق به خانواده در امرار معاش کمک میکرد. تنها فرزند خانواده بود و برای همه عزیز.
دوران کودکیاش را در شهر آستانه سپری کرد. تحصیلاتش را در یکی از دبستانهای آستانه آغاز کرد و توانست دوره ابتداییاش را به خوبی، پشت سر بگذارد و وارد دوره راهنمایی شود. او کلاس اول راهنمایی را که تمام کرد، ترک تحصیل کرد و به خاطر مشکلات اقتصادی که داشت به کارگری رفت، تا خرج زندگیاش را دربیاورد.
همان اوایل جنگ بود که مردمان ایرانزمین در دو جبهه غرب و جنوب با دو دشمن داخلی و خارجی مشغول نبرد بودند. او تازه شانزده ساله شده بود که برای دفاع از میهن به عنوان بسیجی جندالله سپاه بانه عازم جبهههای غرب شد و حدود سه ماه در جبهه فعالیت کرد، تا سرانجام در منطقه بانه در شانزدهم بهمنماه سال 1360 بر اثر اصابت گلوله به سینه، به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای آستانه به خاک سپردند.