شهید عباس گالوسی در اول اردیبهشتماه سال 1345 در قریه ریحان از توابع شهرستان خمین در خانواده مکتبی و با ایمان چشم به جهان گشود. هفت سال از عمرش میگذشت که پا به مدرسه هدایت روستای ریحان گذاشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و پس از آن یار و مددکار پدر شد در مزرعه.
چهارده سال بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و عباس هر روز شاهد اعزام جوانان روستا به جبهه بود. بغضی غریب داشت از یک سو پدر و مادر بعد ازدواج برادرش حالا به حضور او نیاز داشتند و از طرفی دیگر دلش میخواست تا او هم برای میهن اسلامیاش کاری کند. اولین بار که درخواستش را برای رفتن به جبهه با خانوادهاش در میان گذاشت، پدر و مادرش موافقت نکردند. از این پاسخ منفی بیش از یک سال گذشته بود که دوباره از آنها خواهش کرد تا اجازه دهند به جبهه برود. شور و اشتیاق او با اصرارهای گاه و بیگاهش بالاخره با رضایت پدر همراه شد. عباس تازه پانزده ساله شده بود که دوره آموزشی بسیج را گذراند. روزی که برای خداحافظی به خانه رفته بود، فقط اشک شوق میریخت. میگفت: اگر من شهید شدم برایم گریه نکنید، چون دشمن شاد میشود. انسان رفتنی است و باید از این دنیا رفت و چه بهتر که مرگ شرافتمندانه را انتخاب کند و با روی سفید در پیشگاه عدل الهی قرار گیرد و با خون سرخش راه حسین(علیه السلام) را زنده کند.
حضورش به عنوان بسیجی گردان امام سجاد(علیه السلام) از لشکر 14 امام حسین(علیه السلام) در جبهه جنوب مصادف شد با عملیات فتح المبین و او در نوروز 1361 بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی جام شهادت نوشید. پیکر نوجوان شهید پس از تشییع در زادگاهش به خاک سپرده شد.