به نام خدا
نامه برادر شکریرزاده به سپاه در مورد همسنگرش (شهید حسین نوروزی).
خدمت برادران عزیز
پس از عرض سلام، امیدوارم که حالتان به حمدالله خوب باشد و در کارهایتان همیشه موفق پیروز باشید و انشاءالله رحمت پروردگار عالم شامل حال شما و کلیه کسانی که برای اسلام خدمت مینمایند، بگردد. آنچه میخواهم خدمتتان عرض کنم، راجع به یکسری خصوصیات و ویژگیهایی است که در وجود برادر شهید حسین نوروزی به طور واقع برایم مشخص گردید. لذا جهت اطلاع نیز لازم دیدم توضیحاتی در اختیارتان قرار دهم. باشد تا بتوانیم با سرمشق گرفتن از اینچنین شهیدان جاودانی فردایی برای خود بسازیم که این سعادت نیز نصیبمان گردد و تا حد امکان به طور خلاصه توضیح میدهم که بعد اگر خودتان هر طور صلاح دیدید، این را تکمیل کنید. چون مقداری عجله نمودهام.
قبل از عزیمت به جبهه که در شهر صنعتی (سپاه) خدمت مینمودیم، آماده جبهه شدیم. بعد از مدتی که در تهران و گیلانغرب معطل شدیم، در جبهه مستقر شدیم. طبیعتاً خلوص نیت افراد در درجات مختلف رونما میشود که حسین به نظرم جزو نمونهترین افرادی بود که این موضوع برای همه مشخص گردید که مانند بعضیها که در عزیمت جبهه شدن داشته باشد، بلکه در جبهه با اعمال خود این موضوع را میرساند که او هر لحظه شوقانگیز بود، دارای اخلاق نیکو و کامل بود. طوری که همیشه با نشاط و خنده با افراد برخورد مینمود. عصبی نمیشد. او همچنین مرد عمل بود. چرا که در شهر صنعتی که شاهد بودیم دیگر بنا به کار نگرفتیم و خود شروع به کار بنایی کرد و جدا از جبهه که سنگ بر دوش میگذاشتند و برای ساختن سنگر میآورد و در عملیات نظامی نیز طرحی یا پیشنهادی که میداد، خود نیز پیشقدمتر از هر کسی میشد. دارای بینش سیاسی بازی بود. من جمله راجع به اکثریت و توده میگفت: باید با آنها هم همان رفتاری را داشت که با اقلیت و پیکار و حتی بیشتر. چرا که اینها بیشتر منافقند. به خاطر آنکه میخواهند به این نحو در میان مردم به طور درازمدت محبوبیت کسب نمایند و بعد ... .
همینطور از روحانیت پشتیبانی کامل را مینمود و میگفت: آنها تنها افرادی هستند که میشود مطمئن شد و به خصوص از نخستوزیری برادر باهنر. شجاعت و شهامت زیادی نیز داشت. چرا که شاهد بر این بودیم که با کوچکتری فرمانی آماده میشد و همیشه انتظار کمین را میکشید و طرح و نقشه میداد. بیشتر جبهه را یک عامل خودسازی میدانست و همیشه میگفت: فقط در چنین مواقعی میتوانیم از حالت رفاهی و وابستگیها خانوادگی و ... بیرون آییم و بالاخره از زبان خودش در مورد شهید شدن میگفت: وقتی پیمانهات پر شود، دیگر تمام است. هیچکس نمیتواند کاری کند.
شهید نوروزی در اولین روز از خردادماه سال 1341 در شهرستان اراک، دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را تا سال پنجم در دبستان مالک اشتر با موفقیت به پایان رسانید ولی به علت فقر حاکم بر زندگی خانوادگیاش از ادامه دادن به تحصیل باز ماند و برای امرار معاش و یارینمودن پدر و قبول مسئولیت 6 نفر از اعضای خانواده که تحت سرپرستی ایشان اداره میشد، شروع به کار نمود و بدینوسیله با فعالیتهای شبانهروزی خود، توانست گوشهای از غم و رنجی که پدر بر دوش میکشید، بکاهد و پشت و یاور او در همه جهات زندگی باشد. پدر وی خرازیفروشی مختصری در بازار داشت و چون درآمد کمی که عاید خانواده میشد، کفایت احتیاجات زندگی آنان را با 8 سر عائله نمینمود. او در جستجوی کاری دیگر در اوقات فراغت برآمد و به عنوان کارگر نقاشی در کارهای ساختمانی روزمزد مشغول به کار شد و وظیفه فرزندی را نسبت به والدینش به نحو احسن انجام داد.
با شروع انقلاب اسلامی شهید نوروزی در نهادهای انقلابی و جریانهای سیاسی ضد رژیم طاغوت شرکت جُسته و خدمات ارزندهای را نسبت به انقلاب اسلامی ایران ارائه نموده و برای برقراری حکومت علی(علیه السلام) که مظهر و نمونه عدل و عدالت است، گام به گام با دیگر یارانش پیش رفت و تا آنجایی که توانست از کوچکترین حرکتی در راه عقیده و ایمان باز نایستد و همانطوری که دوستان وی شاهد ماجرای فراموشنشدنی در رابطه با نابود ساختن مجسمههای پلید طاغوت و طاغوتیان بودند، شهامت و شجاعت وی را در انجام دادن این عمل میستایند.
با شکلگیری انقلاب اسلامی ایران و تحقق بخشیدن آن، شهید نوروزی در جهتی دیگر کمر خدمت نسبت به اسلام عزیز بسته و در سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به عنوان پاسدار انجام وظیفه نمود و در این ارگان با عزمی راسخ و ایمانی محکم خدمات ارزندهای ارائه نمود و پس از فعالیتهای شبانهروزی و زحمات بیشائبهای که از جان و دل برای پیشبرد اهداف اسلامی انجام داد. وی را برای رسیدن به هدف نهائی و خدمت به اسلام عزیز آمادهتر ساخته و عازم جبهه نبرد حق علیه باطل شد. او بسیجی گردان رزمی سپاه گیلانغرب بود و در سال 1360 پس از 12 روز مقاومت و پایداری در مقابل دشمن در حالی که لبخند رضا بر لب داشت، در بیست و ششم مردادماه در محور بانسیران - گیلانغرب دعوت حق را لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نائل گشت. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
نامش همیشه در دلها زنده و جاوید باد. آری به راستی که مردان حق اینگونه جان میسپارند و حسین(علیه السلام) وار قدم به میدان شهادت مینهند و عهدنامه خویش را با خون امضاء میکنند.
والسلام.