شهید سیدهاشم حسینی در سال 1348 در خانوادهای مذهبی و متدین و زحمتكش در روستای ازنوجان از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد.
از دوران کودکی و قبل از شروع به تحصیل به پدر و مادر خود در کارهای خانه و کشاورزی کمک میکرد. در شش سالگی وارد مدرسه ابتدایی ازنوجان شد. دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت و در سال اول راهنمایی که همزمان با شروع انقلاب بود، بیمار شد و از آن جا که بیماریاش در خمین قابل درمان نبود لذا به شهرستان محلات و سپس به قم منتقل شد. در قم در بیمارستان نیکویی بستری به مدت 22 روز بستری شد. پس از ترخیص از بیمارستان تقاضای زیارت امام(قدس سره شریف) را نمود و پدر، ایشان او را به دیدار امام(قدس سره شریف) برد و به زیارت امام(قدس سره شریف) موفق شد. آن وقت امام(قدس سره شریف) در قم بودند. وقتی که در خدمت امام(قدس سره شریف) بود، امام دست بر سر شهید منظور کشید و فرمود: اینها سربازان من و اسلامند. دوباره مشغول به تحصیل شد و در پایه سوم راهنمایی پس از گذراندن حدود 5 ماه از سال تحصیلی، به پدرشان گفتند: من میخواهم به جبهه بروم و در راه اسلام و خدا خدمت کنم. در حال اعزام به جبهه، سوار اتوبوس و موقع وداع آخر به پدر خود گفت: پدر مرا سیر ببین و خداحافظ.
پس از چندین مرحله حضور در جبهه در سال 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به فرماندهی برادر رمضانعلی افراخته که فرمانده گردان روحالله(قدس سره شریف) بود، راهی خط مقدم شد. عملیات شروع شده بود که ایشان و جمعی دیگر به عنوان نیروهای پشتیبانی وارد منطقه شلمچه شدند. در حال عملیات در هشتم بهمن ماه 1365زمانی که شهید امیرحسین انصاری به شهادت میرسد، شهید سیدهاشم حسینی به دنبال او میرود و خود نیز در همان مکان و در نزد آن شهید به شهادت میرسد.