... بزرگترین وصیت من به بازماندگان؛ پدر و مادر و برادران و خواهران این است که توجه به دستورات خدا داشته باشید. سعی کنید با یاد خدا و نام خدا و در راه خدا زندگی کنید.
اگر جنازه من به دست شما نرسد، غمگین نباشید و به یاد شهدای کربلا باشید. وقتی دلتان گرفت، به گلزار شهدا بروید، آنوقت درد خود را فراموش خواهید کرد.
مادر جان! در شهادتم ناراحت نباشید که باعث شادی دشمنان میگردد. بدانید که انشاءالله در جوار رحمت حق قرار خواهیم گرفت.
از خواهرانم میخواهم که زینب(علیها السلام) گونه رفتار کنید.
از مادرم میخواهم که شبهای جمعه بر مزارم بیاید و فاتحه بخواند و پیروزی رزمندگان اسلام را از خداوند بخواهد.
خیلی دوست داشتم قبر حسین(علیه السلام) آن سرور شهیدان را زیارات کنم و بعداً شهید شوم!
پاسدار شهید عبدالعلی نوروزی جوانی برومند از نسل انقلاب بود که در راه دین و آرمانش به خدا پیوست.
سال ۱۳۴۴ بود که روستای امامزاده یوجان از توابع خمین با ولادت او شاهد سرور و شادی در یک خانواده مذهبی شد.
کودکی که به دنیا آمد، سالهای نخست عمر را در کنار پدر و مادر گذراند و به سن تحصیل رسید. ششساله بود که به مدرسه رفت. دبستان کوچکی که دران درس میخواند، خاطره صداقتهای او را به یاد دارد. برای ادامه درس در دوره راهنمایی به روستای همجوار میرفت. هم درس میخواند، هم در کنار آن در کار کشاورزی پدر را یاری میکرد. تا آنکه انقلاب پیروز شد و ابرهای فتنه پدیدار شد و جنگ تحمیلی آغاز گردید.
شهید نوروزی که جوانی با ایمان و علاقهمند به مبانی دین و معنویات بود، در همان اویل جنگ، در بسیج ثبتنام کرد و فنون نظامی را آموخت و راهی جبهههای نورانی جهاد با متجاوزان گردید. بار دوم به خطه جنوب عزیمت کرد و در منطقه عملیاتی خرمشهر مجروح شد. پس از بهبودی نسبی باز هم به جبهه رفت و در اطلاعات و عملیات به خدمت پرداخت.
لیاقت و روحیه خوبش، سبب شد که پس از بازگشت از مأموریت، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآید. پس از مدتی بازهم به جبهه رفت و هنگامی که در گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد؛ در چهاردهم آبان ماه سال 1362 در حین عملیات والفجر ۴ در منطقه پنجوین عراق به شهادت رسید.