قال رسول الله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم):
أشرَفُ المَوتِ، قَتلُ الشهادَةِ (شرافتمندترین مرگها شهادت است).
آری پیامبر اکرم رسولخدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چنین فرمود و من نیز پیرو راه ابرمردی چون پیامبرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، و درس چگونه شرافتمندانهتر زیستن را از او آموختم، و راه پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را پیشه گرفتهام تا در راه او به شهادت برسم و چند قطره خونی که در بدن دارم، نثار دین و رهبر کنم، و تو ای برادر و خواهر، ای سرباز حسینی(علیه السلام) ای جانباز خمینی(قدس سره)، تو نیز مثل دیگر شهیدان، همچون علیاکبر(علیه السلام) به ندای هل من ناصر حسین(علیه السلام) که از حلقوم پاک خمینی(قدس سره) بیرون میآید جواب مثبت داده و راه او را که راه پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و علی(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) است، ادامه دهید و این انقلاب را تا ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاسداری نموده و حرمت خون شهیدان را نگه داشته و ادامه دهندگان راه شهدا باشیم و هرگز امام(قدس سره) را که امید ملت و کشور ماست و تنها رهبری است که توانسته تا به حال انقلاب را به پیش ببرد تنها نگذارید، که او از ثلاله پاک محمد رسول الله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. و هم اکنون وصیت میکنم که مقداری پول پس انداز در قرضالحسنه دارم، این پول را در راه خیریه خرج نمایید و مبلغی را نیز به حساب جنگزدگان و رزمندگان واریز نمایید، مقداری کتاب دارم که آن را به کتابخانه حزب تحویل دهید و مرا نیز در گوشه (قطعه شهدا) کنار دیگر برادران دفن نمایید و از برادرانم انتظار دارم که دنباله روی شهیدان باشند، و هرگز دست از اسلام و رهبر بر ندارند، و امام(قدس سره) را تنها نگذارند. در خاتمه از خانوادهام میخواهم که مراقبت نمایند که اگر در راه خدا کشته شدم، برایم ناراحت نباشید، که با ناراحتی شماهاست که روحم عذاب میبیند. ای پدر و مادر شما باید قوی باشید و افتخار کنید که در راه خدا فرزندتان به شهادت رسیده است، پدر و مادر مهربانم، من هرگز نمیگویم برایم گریه نکنید،گریه کنید ولی آن گریهای که دل منافقین و صدامیان را به لرزه در آورد و با گریه شماست که در حماسههای شهید شرکت میکنید و از شما ملت غیور و مسلمان میخواهم که دست از این حب الله زمان(خمینی(قدس سره)) بر ندارید.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
در نوزدهمین روز از شهریور ماه سال 1344 در خانوادهای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود.
از همان دوران کودکی به قرآن و احکام اسلامی علاقه بسیار زیادی نشان میداد، قبل از انقلاب علیرغم سن کم خود در تظاهرات و راهپیمایی ضد شاه و آمریکا شرکت مینمود،. از مسائل و موضوعات قابل ذکر علاقه وافر این شهید به ورزش به خصوص فوتبال بود، همگام با همسن و سالان خود ورزش میکرد تا علاوه بر تقویت معنوی به تقویت جسمی هم توجه کرده باشد در تیم شهرستان محلات فوتبالیستی سر به زیر و خوشنام بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی توسط دشمنان بعثی به دلیل داشتن روحی متعالی نتوانست شرایط را تحمل کند لذا تحصیلات خود را رها نمود و با عضویت در بسیج و طی آموزش رهسپار جبهههای نبرد حق علیه باطل شد، او الگو و سرمشق خوبی برای برادران کوچکش بود و به همین دلیل بود که آنها در سالهای بعد راه شهید را در پیش گرفتند. شهید حسینی پس از بارها حضور در جبهه و نبرد با دشمن بعثی بالاخره در عملیات پیروزمندانه فتح المبین در منطقه عملیاتی شوش به آرزوی دیرینه خویش دست یافت و در حال رزم به دست مولا و مقتدای خویش حسین بن علی(علیه السلام) سیراب شد. با توجه به این که خانواده شهید به قم مهاجرت کرده بودند؛ پیکر شهید به آن شهر منتقل و در مجاورت همرزمان شهیدش در لشکر 17 علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) به خاک سپرده شد. برادرش (نادر) در سال 1362 در سردشت به شهادت رسید.