جسمها میمانند و جانها ملکوتی میشوند. جسمها به مشتی خاک تبدیل میشوند و روحها به خورشیدی فروزان. جسمها زنجیرند و روحها بال، خوشا به حال آنان که قید جسم، بال روحشان را از پرواز باز ندارد. شهید حفیظالله گرجی از این دست شهیدانی است که در قید و بند جسم نبود و روح بلند و افلاکیاش در آسمانها سیر کرد.
در تاریخ زمینی شدنش باید گفت: ده روز از فروردینماه سال 1344 میگذشت که در شهرستان خوانسار که علاقهی شدید به اهلبیت(علیهم السلام) دارند و هنوز هم که هنوز است به دو چیز در کشور معروف است: یکی عسل و دیگری تعزیههای با صفایی که در ایام محرم میخوانند، پای به عرصهی وجود نهاد. او در خانوادهای چشم به جهان هستی گشود که از دیرباز برای تعزیه امام حسین(علیه السلام) زحمت کشیده بودند و پای این تعزیهها اشک ریخته بودند. او را نیز در مسیر امام حسین(علیه السلام) و مکتب سرخ عاشورا بزرگ کردند تا زندگی و مردنش را به این مکتب پیوند بزند.
تحصیلاتش را در همان شهرستان آغاز کرد و توانست با هوش سرشاری که داشت، دوران ابتدایی را با نمرات عالی پشت سر بگذارد. دوره راهنمایی را هم که خواند به اراک آمدند و در دبیرستان دکتر بهشتی در رشته علوم تجربی ثبتنام کرد و توانست با جدیت به درسش ادامه دهد و با گرفتن مدرک دیپلم به تحصیلش خاتمه دهد.
درسش که تمام شد زمان جنگ بود و برای دفاع از میهن اسلامی به عنوان بسیجی گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) از لشکر 71 روحالله(قدس سره) به پادگان آموزشی رفت و بعد از دیدن آموزشهای نظامی به جبهه اعزام شد. او حدود 11 ماه در خدمت اسلام بود تا سرانجام در پنجم مردادماه سال 1367 در عملیات مرصاد هنگام درگیری با منافقین به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.