جانباز هفتاد درصد بود و سالهای سال با این جراحت سر میکرد و خو گرفته بود. روزهای زیادی را به سختی میگذراند و به یاد روزهای جبهه و جنگ اشک میریخت که چرا شهادت نصیب او نشده است و باید در حسرت شهادت بسوزد. سینهاش پر بود از خاطرات زمان جنگ و تا کنارش مینشستی و از او حال و احوالی میپرسیدی سریع به سراغ خاطرات گذشتهاش میرفت و از یکپارچگی و هم دلی مردم میگفت. صمد آقا گرشاسبی جانبازی که در کارخانهی واگنپارس کار میکرد و در بمباران این کارخانه پنجم مردادماه سال 1365 به درجهی جانبازی نائل آمد و از همان تاریخ در بستر افتاد و با مجروحیتهایش دست و پنجه نرم میکرد تا سرانجام به خاطرات گذشتهاش برگشت و به دوستان شهیدش پیوست. او در پنجمین روز از تیرماه سال 1310 در روستای خلتآباد از توابع شهرستان اراک و در دل یک خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی دیده به جهان هستی گشود. اهل نماز و روزه بود و توانست علوم دینیاش را هم فرا گیرد. هفت ساله که شد مادرش را از دست داد تا گرد بیمادری بر سرش بنشیند و از داغ مادر سیاهپوش باشد. روزهای بیمادری سخت بود و میخواست تا برای غفران روح مادرش در مسیری که آرزوی مادرش بود که همان اسلام و آیین مهربانی و مسلمانی است بدرخشد. در همان سالها کمکحال پدرش شد تا در امور کشاورزی به او مددرسانی کند. دوازدهساله بود که پدرش را نیز از دست داد و حالا گرد یتیمی بود که بر دامانش نشسته بود و او را به سمتی میکشاند که باید دست به زانو بگیرد و در امور زندگی به خانوادهاش کمک کند. ازدواج کرد و ثمرهی این ازدواج هم دو دختر و یک پسر بود. پس از مدتی به شهر اراک آمدند و در شرکت واگن پارس اراک مشغول به کار شد. در یکی از بمبارانهای هوایی این شهرستان در حالی که مشغول به کار بود جانباز شد و با این جانبازی خو کرد تا در نهم اسفندماه سال 1382 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش را در روستای خلتآباد به خاک سپردند.