عبدالله نامی بود که برایش انتخاب کرده بودند. بنده خدا بود و همانگونه که باید. در روستای موچان از توابع شهرستان شازند به دنیا آمد و روزگارش را در کنار خانوادهای آغاز کرد که هر چند در سختی زندگی میکردند ولی از دین اسلام و تعالیم آن خارج نمیشدند. قناعت میکردند و با کم و کاستی زندگی میساختند. عزت نفس داشتند و خدا هم به آنها فرزندانی صالح عطا کرد. پدر بسیار تلاش میکرد و مادر نیز در کنار کارهای خانه و تربیت فرزندانش قالیبافی میکرد.
یکی از این فرزندان عبدالله بود که در اولین روز از مهرماه سال 1342 دیده به جهان هستی گشود. اخلاقش نیک و ستوده بود و در برخورد اول همه را شیفتهی مرامش میکرد. از آسمان نیامده بود تا به آسمان برگردد. از اهالی زمین بود ولی به راههای آسمان معرفت یافت و عاشقانه پرواز کردن را آموخت. شادی و هیاهوی کودکی را همراه کار و تلاش کرد. در روستا به مدرسه رفت و تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند. ولی برای کمک به خانواده درس را رها کرد و شاگرد نجاری شد و پس از سالها تلاش و کوشش به عنوان استادکار روزهای موفقی را پشت سر گذاشت. عبدالله در سال 1362 ازدواج کرد و هنوز یگانه دخترش متولد نشده بود که به شهادت رسید.
او هم در زمان انقلاب و هم در زمان جنگ، خود را سرباز امام خمینی(قدس سره) میدانست. زمان جنگ تحمیلی، مصادف با خدمت سربازیاش شد. به لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) رفت و خدمتش را آغاز کرد و راهی جبهه شد و در مأموریتهای مختلفی شرکت کرد تا سرانجام پاییز عمرش فرا رسید. عبدالله در شانزدهمین روز از بهمنماه سال 1362 در العماره بر اثر اصابت تیر مستقیم به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.