او ماندنی نبود و این را میشد از چشمان منتظرش فهمید. چشمانی که منتظر یک اتفاق است تا او را به سعادتی که میطلبد برساند. از نگاهش میشد فهمید که بار رفتنش را بسته و کولهبارش از عشق و محبت و ایمان پر است. عشق و محبتی که به دین و وطن دارد و ایمانی راسخ که او را در مسیر ایثار و جوانمردی قرار داده است.
شهید محمود حسینی در سال 1339 در شهرستان دلیجان دیده به جهان گشود. در شهرستانی با درختان سبز و بلند که طراوت و شادابی را به مردم هدیه میکردند و محمود از آنها صلابت و ایستادگی را آموخته بود. در کنار اعضای مهربان خانواده و در دامن پر مهر مادر و زیر سایه مهربان پدر رشد کرد و از آنها محبت و غیرت را آموخت. از کودکی بسیار با هوش و شیرین زبان بود و همین باعث میشد تا همه به او علاقه نشان دهند. پس از طی دوران ابتدایی و راهنمایی وارد مقطع دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گشت.
از کودکی منظم و مهربان بود و در تمام دوران تحصیلش تلاش میکرد تا به دوستانش کمک کند در حالی که همیشه معلمها و دوستانش از او و اخلاق و رفتارش رضایت کامل داشتند. محمود در جوانی به عنوان کارمند صندوق قرضالحسنه مشغول به کار شد و تلاش میکرد تا با کار و تلاش خدمتی به مردم میهن کند. جوانی بسیار مومن و متدین و مهربان و صبور بود که با پشتکار فراوان برای رفاه خانوادهاش تلاش میکرد.
با شروع جنگ تحمیلی تاب و قرارش را از دست داد چرا که غیرت و جوانمردیاش اجازه نمیداد نسبت به شرایط کشور بیتفاوت باشد. بنابراین لباس بسیج به تن کرد و برای دفاع از کشور به جبهه رفت. او پس از دو ماه حضور داوطلبانه در جبهه در ششم مرداد ماه سال 1361 در عملیات رمضان در پاسگاه زید به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید در شهر دلیجان به خاک سپرده شد.