بسم الله الرحمن الرحیم
پدرم و مادرم، سلام و از شما تشکر میکنم که توانستهاید فرزندی تربیت کنید که به این انقلاب اسلامی ایمان داشته باشم و به آن خدمت کنم. در دوران زندگی، هر فردی یک روز امتحان میشود و هستند کسانی که از این امتحان الهی پیروز بیرون میآیند. در این زمان که دین حق و حقیقت در خطر است و تمام ملل جهان کمر به نابودی قرآن بستهاند و در این زمان که کشور اسلامی ایران مورد حمله دشمنان خدا قرار گرفته است، وظیفه شرعی خود دانستم که پای در چکمه کنم و دین خدا را یاری نمایم و به ندای حسین(علیه السلام) و رهبرم، پاسخ داده و در کربلای ایران جان بی قابل خود را نثار دین و راه حسین(علیه السلام) نمایم. و اگر نتوانستم و دشمن مرا از پای درآورد، با دادن جان نا قابل خود به دشمن میفهمانم که ما مرگ سرخ را بهتر از زندگی ننگین میدانیم و هرگز از پای نمینشینیم و تسلیم زور، نمیگردیم؛ چون این مرام تمام رهبران و امامان ما بوده است و این خود یکی از اصول و مرام اسلام است که همیشه با ستمگر و متجاوز در حال جنگ بوده است.
پیام من به ملت ایران این است که امام(قدس سره) را تنها نگذارید و او را دعا کنید و از روحانیت متعهد پیروی کنید و از برادران رزمنده، در سنگرها یاری کنید. پیام دیگرم به خانوادهام و تشییعکنندگان جنازهام است، که برایم گریه نکنید؛ چون من خوشکام و خوشبختم و اگر اشکی بر مزار من میریزید، برای اسلام بریزید و بیایید اشکها را گلوله کنیم و بر سر دشمن فرود آوریم و نابودش کنیم.
والسلام.
در شهرستان اراک به دنیا آمد. روزگار کودکی و نوجوانیاش را در این خیابان زندگی کرد. سعی میکرد تا در این محله با دوستانی انقلابی آشنا شود و زندگی خوبی را در کنار هم داشته باشند. این خیابان و این محله شاهد بزرگ شدن جسم و روحش بود. شاهد رفتنش به مسجد و مدرسه بود، شاهد اتفاقات تلخ و شیرین زندگی او بود و توانست در یاد و ذهن خویش به یادگار نگه دارد. در دوم بهمنماه سال 1346، دیده به جهان گشود. خانواده شهید بسیار متدین و مؤمن بودند و از حامیان و وفاداران به این انقلاب بودند. دوران کودکیاش را در کنار خانواده و در دامان سبز پدر و مادری مهربان و دلسوز سپری کرد و توانست در این مدت با احکام الهی و شرعیات دینیاش آشنا شود. به همراه پدر به مسجد میرفت و در پای منبر بزرگان و سخنرانیها مینشست و به علم و دانش دینیاش میافزود. زمان تحصیلش که فرا رسید، به یکی از دبستانهای شهرستان رفت و سپس با پشتکار تا پایان دوره متوسطه در دبیرستان شهید مطهری مشغول در رشته تجربی ادامه تحصیل داد. تازه با شرکت در کنکور در رشته کارشناسی ریاضی دانشگاه شیراز پذیرفته شده بود که پس از شهادت برادرش - احمد - از تحصیل انصراف داد و در حالی که سلاح برادر را به دست گرفته بود از طریق بسیج عازم جبهه شد.
او جوانی مهربان بود و با اخلاق و بهگونهای آداب معاشرت را فرا گرفت، که همه از بودن با او لذت میبردند. محمد نیز سعی میکرد تا با مهربانی کردن به مردم، با آنها ارتباط بر قرار کند. محمد پس از چند ماه حضور داوطلبانه در سنگر دفاع در بیست و هشتم تیرماه سال 1366 هنگامی که به عنوان بسیجی در گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در شلمچه خدمت میکرد، در تاریخ بیست و هشتم تیرماه سال 1366، به درجه رفیع شهادت نائل گشت. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک و در کنار برادر و همرزمان شهیدش به خاک سپردند.