امیدوارم بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ ... ).[1]
و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين (تداركات) دشمن خدا و دشمن خودتان و (دشمنان) ديگرى را جز ايشان كه شما نمىشناسيدشان و خدا آنان را مىشناسد، بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد، پاداشش به خود شما باز گردانيده مى شود و بر شما ستم نخواهد رفت.
به نام خدا و با یاد شهدا و با سلام و درود بیکران به آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یگانه منجی عالم بشریت و نائب بر حقش و با درود و سلام بر مفقودین و اسرای جنگ تحمیلی وصیتنامهام را آغاز میکنم.
خداوندا اینک که ساعتی به شروع عملیات نمانده است، خود آگاهی که سراپای وجودم عشق به توست و جز رضایت و لقایت به هیچچیز نمیاندیشم و احساس میکنم که این لحظات گرانبهاترین لحظات عمرم میباشد و تنها صدایی که میشنوم صدای هل من ناصر ینصرنی آقا امام حسین(علیه السلام) است که در گوشم طنین افکنده و میشنوم که مؤمنین را به سوی خود میطلبد. خداوندا چگونه شکر گویم تو را که در سختترین لحظات عمرم هدایتم فرمودی و مرا در راه خودت قرار دادی. خداوندا چگونه در این لحظات آخر لطف تو مأیوس شوم که خود در قرآن فرمودی که منتظر و امیدوار به رحمتم باشید.
پدر و برادر و خواهر شما خود نیک میدانید که در زندگی کوتاهم کوچکترین کمبودی نداشتم و خود با تکیه بر اعتقادات مذهبی و اقتدا به مولایم اباعبدالله الحسین(علیه السلام) سالار شهیدان آگاهانه و بدون هیچ اجباری با آغوش باز قدم به این عرصه نهادهام تا از آیین رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و عزت و شرف امت اسلامی دفاع نمایم.
1. سوره انفال، 60.
شهید عبدالله منیعی، در دهم دیماه 1336 در روستای خانآباد از توابع زرندیه ساوه متولد شد. ایام کودکی را در روستا و در کنار خانواده سپری کرد. از جوانی با اعتقادات معنوی حاکم در خانواده با مبانی اسلام آشنا شد و شخصیت مذهبیاش شکل گرفت. از روزهای آغاز حرکت مردم علیه حکومت طاغوت در صف مبارزان انقلابی جای گرفت و با شرکت در جلسات زیارت عاشورا و دعای کمیل در منزل دوستان در پرندک و زادگاهش روح معنوی خود و دوستانش را پرورش میداد. پس از پایان دوره متوسطه و انجام خدمت سربازی در سال 1358 به عنوان بهیار به استخدام بهداری زاویه درآمد و دو سال در آنجا کار میکرد؛ ولی به دلیل علاقه به شغل معلمی از بهداری استعفا داد و از سال 1360 در آموزش و پرورش استخدام شد.
با شور و اشتیاق در مدرسه روستای غلام بلاغی مشغول تدریس به دانشآموزان شده بود. در همان دوران در روستا برای کوچک و بزرگ جلسات قرآن بر پا میکرد و به مردان و زنان روستا آموزش قرآن میداد.
با تمام علاقهای که به آموزش فرزندان این آب و خاک داشت اما او دغدغه دیگری نیز داشت. دشمن جنگ را به کشورمان تحمیل کرده بود و عبدالله نمیتوانست در این برهه حساس انقلاب بیتفاوت باشد. بسیج درهای آسمانی شدن را به سویش گشود. عبدالله همزمان با عملیات بزرگ والفجر 8 به جبهه رفت. و توفیق شهادت در بیست و چهارم بهمنماه 1364 در فاو عراق نصیبش شد. پیکر مطهر معلم شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.