بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود و سلام بر تمام سنگرنشینان کفر ستیز جبهههای نور علیه ظلم و با درود و سلام به تمام شهدای صدر اسلام و شهدای کربلای ایران سخن خود را در این برگه که وصیتنامه اینجانب سیدتقی موسوی میباشد، آغاز میکنم. اینجانب که با جان دل و با آگاهی کامل این راه مقدس اسلامی که نشات گرفته از راه خدا و ائمه معصومین(علیهم السلام) میباشد، انتخاب کرده و راهی جبهه نور علیه ظلمت شدم که بتوانم به وظیفه شرعی و الهی خود عمل کنم و پوزه دشمنان اسلام را به خاک بمالم و امیدوارم که خداوند این راهی که انتخاب کردهام، ما را پیروز بگرداند تا بتوانم تا آخرین نفس اسلام و مسلمین و رهبر کبیر انقلاب را یاری نمایم ....
وصی خود قرار دادم آقای علی زارعی که با نظارت خانوادهام .... در هر حال خدا را در نظر داشته باشند یک سال نماز و روزه قضا دارم برای من انجام دهند در حدود 31500 تومان قرض دارم که ریز آن را نوشتهام و دارائی اینجانب ..... که به صورت باغ است واقع در محمودآباد ساوه خانه مسکونی و دارائی ...... ثلث مال اینجانب را اختصاص بدهند به یک سال نماز و روزه و جهیزیه شش دختر و 2 ثلث دیگر اموالم را بعد از خارج کردن قروض و مخارج غسل کفن و دفن بین هفت دختر و خانوادهام به طور مساوی قسمت کنند چون خانوادهام خیلی زحمت کشیده است و قیومیت اطفال را به خانوادهام خانم عزت فرد واگذار نمودم یعنی زوجهام قیم صغارم میباشد به تاریخ هفتم آبان ماه یک هزار و سیصد و شصت و چهار شمسی.
7/8/1364 اثر انگشت آقای سیدتقی موسوی.
بسمهتعالی اقرار و اثر انگشت آقای سیدتقی موسوی فوقالذکر مورد تأیید است، امام جماعت مسجد شهید فلاحی.
شهید سید تقی موسوی در دهم بهمنماه سال ۱۳15 در روستای محمودآباد از توابع شهرستان ساوه چشم به دنیا گشود و با فرهنگ دینی آن تربیت یافت. در ششسالگی به مکتب رفت و گام به گام در طریق اندوختن قرآن و علوم دینی پیش میرفت. از نوجوانی برای به حرکت در آوردن چرخهای زندگی، به کمک پدر شتافت. در جوانی ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد.
از شروع حرکتهای مردمی برای سرنگونی حکومت طاغوت با گامهای استوارش همپای امت حزبالله و دیگر جوانان انقلابی پیش میرفت. تا آنکه خورشید پیروزی از افق انقلاب سر زد و میهن اسلامی را روشن ساخت.
هجوم دشمن که به کشور آغاز شد، احساس کرد باید مردانه قدم در میدان دفاع بگذارد. پنجاه ساله بود ولی در یک دوره آموزش نظامی بسیج شرکت نمود و دست و پا و بازویش با سلاح آشنا شد و به جبهه رفت تا آتش سلاحش را به سینه متجاوزان بریزد. ماهها به عنوان بسیجی در لشکر 17 علی بن ابیطالب (علیهما السلام) و به ویژه گردان ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داوطلبانه خدمت کرد و عملیات کربلای 5 آخرین صحنه از رشادتهای این دلاور پر شور بود. سید در روزهای پس از عملیات، در جبهه خونین شلمچه با ترکش خمپاره دشمن بعثی به فیض شهادت رسید؛ پیکر مطهر شهید پس از تشییع در زادگاهش به خاک سپرده شد.