به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و در هم کوبنده ستمگران و حامی ستمدیدگان.
با نام خدا و به یاد خدا و برای خدا به نام خدایی که انسان را از ذرهای خون آفرید و به ارواح جان بخشید و عقل و اندیشه بخشید تا راه خیر را از شر بشناسد و درود و سلام به کسانی که جهان در انتظار حکومت و عدل و دادش میباشد و با سلام و درود بر کران بر خمینی(قدس سره) این منجی عصر و نجاتدهنده مسلمین مظلوم در گوشه و کنار جهان.
خدایا اکنون که به من توفیق دادی که از یکی از نعمتهای بیپایان تو استفاده کنم و به جبهه آیم و در جنگ میان حق و باطل .... بهرهمند شوم از تو میخواهم هر انسانی که دوستانشان دارید قرار دهید و من را از قافله جدا نکنی.. خدایا هر کس تو را دوست داشته تو او را دوست داری و هر کس که تو او را دوست داشته باشی او را به آخرین مرحله زندگیاش که شهادت است، میرسانی. بار پروردگارا ما را از دوستداران خودت قرار بده. خدایا من آگاهانه پای در این راه گذاشتم و دوست دارم عاشقانه شهید شوم و به جمع یارانم بپیوندم. و اگر شهید شوم که میدانم که لیاقت چنین سعادتی را ندارم پیام ما را به امام(قدس سره) برسانید و بگوئید رزمندگان اسلام تا احیاء اسلام در دنیا و فرو ریختن کاخهای جور و ستم از پای نمینشینند و جنگ را تا پیروزی ادامه میدهند.
امت قهرمانپرور ایران پشتیبان اسلام و رزمندگان میباشد و اما سخنی با امت شهیدپرورم و کوچکتر از آنم که بخواهم امتی را نصیحت کنم که مردم آنچنان آگاه و دانا شدهاند که هرگونه توطئه دشمن را نقش بر آب میکنند، این بنده حقیر خدا از شما امت میخواهم که این وحدت را حفظ کنید تا خداوند با شما باشد و این روحیه انقلابی خود را از دست ندهید که باعث تقویت دشمن شود و در تشییع پیکر شهیدان و در مراسم اسلامی شرکت کنید که شرکت شما باعث تضعیف دشمنان میشود.
اما سخنی با خانوادهام:
مادر عزیزم اگر من شهید شدم برای من نگران نباشید که من به میهمانی خدا رفتهام. شما از خدا بخواهید که این قربانی را از شما بپذیرد و خواهشی که دارم من را حلال کنید و اگر خواستید برای من گریه و شیون کنی به یاد برادر شهیدم سید جواد موسوی بیفتید چون او مادر نداشت، وگرنه برای امام حسین(علیه السلام) گریه کن چون امام با لب تشنه شهید شدند و در فقدان من صبور باشید که خداوند با صابران است و خداوند صبر کنندگان را دوست دارد و پدر بزرگوارم من را حلال چون شما والدین و مربی ما فرزندان هستید و حق زیادی بر گردن ما دارید و از برادرانم و خواهران و فامیل و کلیه بستگان حلالیت میطلبم. التماس دعا داریم از شما امت شهیدپرور برای پیروزی رزمندگان و سلامتی امام(قدس سره).
در ضمن جنازه مرا از خمین تشییع کنید و در کنار دیگر برادران شهید به خاک بسپارید و من مقداری پول به ... بدهکارم که بدهکاریام را بدهید ...
شهید سید علی موسوی از سلالهی سادات و از ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) بود که در سال 1347 در روستای جلماجرد از توابع شهرستان خمین و در خانوادهای اصیل و با فرهنگ که در روستا زندگی میکردند و با مشکلات و سختیهای زندگی دست و پنجه نرم میکردند، دیده به جهان هستی گشود. دوران کودکیاش در محضر پدر و مادری سپری شد که تربیت او را به عهده داشتند و او را با داستانهایی از انبیاء و اهلبیت(علیهم السلام) و داستانهای رشادتهای امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در کربلا آشنا کردند. زندگی در روستا برایش سخت بود ولی تا جایی که میتوانست در رفع نیازها و مشکلاتش کوشد و دوشادوش پدرش کار کرد.
تحصیلاتش را در روستا ادامه داد و تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند و توانست بعد از این که از درس و تحصیل رها شود، در کارهای کشاورزی همراه پدر شود.
در سالهای جنگ تحمیلی برای اولین بار در سال 1364 داوطلبانه به جبهه اعزام و در عملیات قادر شرکت کرد و پس از مدتی در اواخر همان سال مجدداً راهی جبهه جنوب شد. او نزدیک به سه ماه در مناطق عملیاتی به عنوان بسیجی گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) از لشکر 17 حضور داشت و در بیست و نهم فروردینماه سال 1365 در جزیرهی مجنون به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.