بسم رب الشهدا
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با سلام بر شهدای صدر اسلام مخصوصاً سرور شهیدان حضرت سید شهدا حسین بن علی(علیهما السلام) آغاز میکنم.
( وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. خدمت پدر و مادر عزیزم و مادر مهربانم و برادر و خواهر گرامی سلام عرض میکنم پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم. امیدوارم همه اوقات زندگی را در راه پیشبرد اهداف اسلامیمان در پیش ببرید. مادر جان از اینکه اینچنین فرزندی را به جامعه اسلامی تحویل دادهاید و این جوان را در راه اسلام فدا کردی افتخار کن. امیدوارم خداوند مرا که در راه اسلام خون و جان خود را دادهام از شما بپذیرد.... مادر جان پدر و برادر جان و خواهر اگر در دوران زندگی از دست من ناراحتی دیدهاید، مرا ببخشید و مرا حلال کنید... مادر جان از تمام همسایگان و همشهریان برای من حلالیت بگیرید. دیگر عرضی ندارم خدا یار و نگهدار شما.
خدایا تو را به جان مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
1. سوره آل عمران، 169.
شهید سید علیاکبر موسوی در تابستان 1343 از خانوادهای از اهالی جوادیه خمین در خرمشهر دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا پایان دوم راهنمایی در خرمشهر گذرانید. هنگامی که انقلاب علیه طاغوت شروع شد، شهید موسوی 14 ساله بود و بیشتر اوقات و شاید هم اکثر اوقات در راهپیماییها شرکت میکرد و در مجالس عزاداری ماه محرم شرکت فعالی داشت تا اینکه انقلاب در سال 1357 با یاری امام خمینی(قدس سره) پیروز شد.
خواهرش میگوید:
بعد از پیروزی انقلاب درس خود را ادامه داد و مدت چند ماهی هم به کار مشغول شد. هنگامی که جنگ بین عراق و ایران آغاز گردید. چند روز بعد همه مردم شهر آواره گشتند و ما هم از جمله آوارگان جنگ بودیم تا اینکه بعد از چند ماهی به شهر خمین آمدیم شهید موسوی با آنکه سن زیادی نداشت اما این جنگ تأثیر زیادی روی او گذاشته بود و میگفت: همانطور که عراقیها خرمشهر را از ما گرفتند، من هم با دوستان میروم تا خرمشهرم را پس بگیرم.
..... بالاخره عازم جبهه شد. به فرمانده گروه اعزامی از خمین گفته بود، به خاطر خدا مرا با نیروهایتان به خرمشهر اعزام کنید. اخلاقی بسیار خوبی داشت مخصوصاً موقعی که به جبهه نبرد حق علیه باطل رفت، اخلاقش بهتر شد. همیشه به همه مهربانی میکرد، همه را دوست داشت و به همنوعان خود کمک میکرد. رفتارش با پدر و مادر خود خوب بود و به آنها احترام میگذاشت.
او هنگامی که به عنوان بسیجی در گردان عمار از تیپ 7 ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خدمت میکرد در روز دوم خردادماه سال 1361 در عملیات بیتالمقدس در حال آزادسازی خرمشهر قهرمان به شهادت رسید.