بسم الله الرحمن الرحیم
( وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
..... با درود و سالم برخاسته از دل بر امام امت نایب بر حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری پر شکوه اسلامی ایران و با درود و سلام بر پدر و مادر مهربان که برای پرورش من (نه آموزش من) بسیار زحمت کشیدهاند و با سلام و درود بر برادران و خواهران و تمامی اقوام و دوستان و همچنین با آرزوی توفیق برای همه وصیتنامه خویش را من نگارم.
ای پدر و مادر و ای خواهران و برادران مهربان و ای انصار دین الله و امت قهرمان حزبالله و ای یاوران واقعی حسین(علیه السلام) زمان که همواره میخروشد، بر علیه استکبار جهانی در تمامی ابعادش و ای پیروان راستین قرآن و اسلام همواره هر کس در زندگی خویش آرزویی دارد و کلاً زندگی آدمی بر محور آرزوها میچرخد و آدمی همواره در پی گمشدهای است که کمبودهایش را جبران نموده و حیات و وجود معنوی و مادیاش را اشباع کند. هر فرد از افراد جامعه به نحوی از انحا زندگی کرده و به گونههایی متفاوت میمیرند.
در اینجا دو مسئله عمده مطرح است 1 – زندگی. 2 – مرگ.
و آنچه که در این بین مهم است چگونه زیستن و چگونه مردن است. حسین(علیه السلام) روح و جسمی تهذیب و تزکیه شده که لقب ثارالله گرفته و دست رد بر سینه عالم پست مادی و پر معصیت زده. آنگونه زیستن کجا و همچون یزید به زندگی حیوانی و حیات پست مادی توأم با عیش و نوش ظلم و ستم و شکنجه و بیعدالتی و احتکار و کلاشی پرداختن کجا، ما با فتنهگر میجنگیم و شهادت را میپذیریم ولی هرگز به ذلت و خواری که از طرف شیطان بزرگ آمریکا و ایادی مزدورش همچون صدام یزید تحمیل میشود، تن در نمیدهیم و افتخار میکنیم به اینگونه زیستنها زیرا که ما پیرو ثارالله ایم و همواره پیام هیهات من الذله حضرت امام حسین(علیه السلام) را با دل و جان پذیرا بوده و این پیام را بر زبان خویش زمزمه میکنیم و بر خصم زبون حمله میبریم.
امیدوارم که شهادت من جوشش و حرکتی در شما و خانواده و قومان و خویشان به وجود بیاورد و رها شوید از مطلوبتان (روغن - برنج - گوشت - نفت و...).
امیدوارم که حلالم کنید به این که نتوانستم فرزند لایق و شایستهای برای اسلام و شما باشم و تنها خواهشی که از شما دارم این است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام(قدس سره) عزیز امتمان را بشناسید و تنهایش نگذارید و بشناسید و احترام کنید روحانیت را، زیرا که روحانیون پاسداران اصیل اسلام عزیز هستند، و پیروی کنید از آنها زیرا که پیروی از آنها پیروی از اسلام است.
و اما چند وصیت:
1 - به کسی از لحاظ پول و غیره بدهکار نیستم و اگر چنانچه از کسی طلبکار هستم، حلالش کنید.
2 - به ضعیفان انفاق کنید و از بهترینها هم انفاق کنید، زیرا که انفاقتان برای خداست.
3 - در هر لحظهای که از زندگی برای شما میسر است به بیسوادان سواد بیاموزید زیرا که (مداد العلما افضل من دما الشهدا).
4 - مقداری کتاب و نوار دارم که آنها را هم در اختیار برادران و خواهران و برادرزادهها و خواهرزادهها و دوستان قرار دهید تا استفاده کنند.
5 - ای پدر و ای مادر و ای خواهران و برادران، فرزندانتان را دریابید و طبق ضوابط انقلابی اسلام آنها را تربیت نمائید. همچون دوست با آنها معاشرت نمایید. تعصبات، مسن و خردسال و جوان بودن را کنار بگذارید و به اندیشه فرزندانتان توجه نمائید. زیرا که من در این باب بسیار رنج کشیدم. و امیدوارم که عوارض ناگوار اینگونه تعصبات شامل حال نسلهای آینده نشود.
6 - مرا در بهشتزهرا در کنار شهیدان ارزشمند انقلاب اسلامی دفن نمائید.
7 - خبر شهادت مرا به اطلاع خانواده آقای نادری نیز برسانید.
8 - آخرین وصیتم این است که قسمتان میدهم به خدایی که میپرستید او را، امام(قدس سره) عزیزمان، آن اسطوره مقاومت را دعا کنید و از همین حالا سعی کنید که نایب بر حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسید و از او تقلید کنید.
9 - برای شهادت من گریه نکنید.
1. سوره آل عمران، 169.
در زمان تحصیلش به چیزی غیر از درس فکر نمیکرد و اهمیت نمیداد. بسیار کوشا و فعال بود در درس، همین باعث شده بود که او در همهی مقاطع تحصیلی ممتاز باشد و با نمرات بالا درسها را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد و قبول شود. در رشتهی اقتصاد تحصیل کرد و توانست دیپلمش را در این رشته بگیرد. درسش را که تمام کرد زمان جنگ بود و میخواست تا در عرصهی جنگ هم حضوری فعال داشته باشد. پس راهی سربازی شد تا هم خدمت سربازی را بگذراند و هم به مردم کشورش خدمت کند. نشستن و نگاه کردن برای کسی که از ظلم متنفر است سخت است در برابر کسانی که متجاوزانه و ظالمانه به کشورش نگاه بد دارند و به این مرز و بوم حمله کردهاند. سید معصوم چون از خانواده سیادت و ارادت به اهلبیت(علیهم السلام) هم بود، اقتدا به شهید بیسر کربلا کرد که برای احقاق حق برخاسته بود. او نیز به این نیت اسلحه بر دوش گرفت و راهی جبهه شد تا بتواند حقی که برپا دارد. حقی مانند جهاد که در اسلام بر آن سفارشها شده است.
او در اولین روز از فروردینماه سال 1340 در شهرستان ساوه و در جوار خانوادهای فعال و متدین و مذهبی دیده به جهان هستی گشود. چشمهایش را که باز کرد، با چشمان منتظر پدر و مادری مواجه شد که خوشحالی در چهرهشان موج میزد. آنها تربیت او را به عهده گرفتند و پای در مسیری قرار دادند که او نیز در این مسیر وارد شده و ادامهی دهندهی آن راه باشد. اسلام و احکام و انسانیت را برایش بازگو کردند و سید معصوم هم در این راه گام برداشت. دوران کودکیاش که تمام شد، به مدرسه رفت و همانطور که گفته شد دیپلمش را در رشتهی اقتصاد گرفت.
حالا زمان ایستادگی بود، نه تنها او که همهی مردم ایران یکپارچه و متحد شده بودند تا در برابر دشمن بعثی ایستادگی کنند. یکی به عنوان پاسدار یکی به عنوان ارتشی و یکی هم به عنوان بسیجی و حالا او میخواست تا به عنوان سرباز به جنگ دشمن برود. به نیروی هوایی ارتش رفت و آموزشهای اولیه را که دید راهی میدان عشق و خون و سنگر شد. به منطقه سومار رفت و روزهای خوبی را برای خویش رقم زد. سید شهید سرانجام در نهمین روز از مهرماه سال 1361 در حین عملیات مسلم بن عقیل(علیه السلام) بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و آسمانی شدنش امضا شد. پیکر مطهرش را به خواست خانوادهاش در گلزار شهدای تهران به خاک سپردند