بسم رب شهدا والصدیقین
با سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی(قدس سره) وصیتنامه خود را آغاز میکنم. پدر بزرگوارم سلام علیکم. پدر جان به پای من بسیار زحمت کشیدهای و مرا پروردهای و در بهترین موقع به جبهه جنگ فرستادی. موقعی که اسلام ما در خطر بود من به جبهه آمدم و در راه اسلام و میهن به بزرگترین هدف شهادت، رسیدهام. بر شهادتم گریه و زاری نکنید افتخار کنید که فرزندتان در راه اسلام شهید شد. من امانتی در پیش شما بودم که باید روزی این امانت را خوب تحویل بدهی ولی خوش به حال آنکس که امانت خود را به اسلام و به راه خدا بدهد. جوانان به جبههها بیائید که اسلام به شما نیاز دارد مادر جان سلام علیکم تو را به فاطمه زهرا(علیها السلام) قسم میدهم که بر شهادت من گریه نکنید. افتخار کن که فرزندت به راه امام خمینی(قدس سره) شهید شد. برادران من امیدوارم که بر شهادت من ناراحت نباشید افتخار کنید که برادرتان بهترین راه را برای خود انتخاب کرد و شهید شد خواهران من مثل حضرت زینب(علیها السلام) باشید و هیچ ناراحتی به خود راه ندهید که پیروزی از آن ماست.
همسرم امیدوارم که بعد از شهادتم برای خود ناراحتی راه نده. فقط به بچههایم برس و آنها را با تربیت اسلامی بزرگ کن و تحویل جامعه بده که راه پدرشان را بروند. به سنگر مدرسه بفرست و به آنها اصلاً ناراحتی نده .... پدر بزرگوارم مواظب بچههای من باش. مثل پدر با آنها رفتار کن. اول به خدا و بعد به شما میسپارم و پدر جان سلام مرا به تمام قوم و خویشان برسان و بگو اگر کسی از دست آقا نور موسوی ناراحت هستید، حلال کنید و از بابت دکان .... تومان به .... بدهکار هستم و از .... 2600 تومان طلب کار هستم. راجع به کرایه خانه خودش و از ..... 3000 تومان طلبکارم، این پولها را بگیرید. حاجی حیدر عمو و زن عمو سلام علیکم، مرا حلال کنید. من آرزو داشتم با دختر شما زندگی خوبی را داشته باشم ولی گردش چرخ فلک نگذاشت. امیدوارم مرا ببخشید شما هم مواظب دخترتان باشید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. 25 /7 /1362.
شهید سید نورالله موسوی در نهم خردادماه سال 1334 در روستای چوگان از توابع خمین متولد شد. به دلیل کمبود امکانات فرصت تحصیل نیافت. از نوجوانی در کار کشاورزی به پدرش سید رضا کمک میکرد. در سن 16 سالگی به اصرار پدر و خانواده ازدواج کرد و دارای چهار فرزند شد. پس از مدتی در حرفه بنائی مشغول به کار شد و هر کجا مسجد و یا مدرسه در دست ساختن بود عاشقانه کمک میکردند و علاقه شدیدی به عمران روستا داشت و نمونهاش ساختن چند پل کوچک در روستای چوگان میباشد.
در درگیریهای مردم با رژیم پهلوی در صف مقدم تظاهرات شرکت بود و علاقه شدیدی به نماز و روزه و مسجد و روحانیت داشت. در سال دوم جنگ تحمیلی به خدمت سربازی رفت و پس از پایان دوره آموزشی به عنوان سرباز تیپ دوم از لشکر کردستان در منطقه سقز مشغول به خدمت شد. در حال خدمت با تلاش مضاعف خواندن و نوشتن آموخت. سید نورالله پس از نزدیک به یک سال خدمت و در درگیری با گروهکهای ضدانقلاب در کردستان و پس از رشادتها و ضربه زدن به دشمن بعثی در بیست و هشتم مهرماه سال 1362 در عملیات والفجر 4 در ارتفاعات کانی مانگا به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.