از فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) لقب گرفته بود. به این که او را اینگونه صدا میزدند به خود میبالید. همیشه با بردن نام حضرت زهرا(علیها السلام) اشک بر گونهاش جاری میشد و مانند کسی که دلتنگ مادرش شده و سالیانی است که او را ندیده است زار میزد و برای مظلومیت همه معصومین بالاخص حضرت زهرا(علیها السلام) زیاد گریه میکرد. قرآن میخواند و مجلس عزاداری به پا میکرد. در روزهایی هم که در جبهه بود، اگر میخواست در مأموریتی و یا عملیاتی شرکت کند دنبال سربندی بود که نام حضرت زهرا(علیها السلام) را بر آن نقش بسته بود میگشت و آن را به سر میبست.
نامش را سید شجاع گذاشته بودند و خصلت شجاعت هم در وجودش موج میزد. از چیزی نمیترسید و اگر میدانست کاری را که انجام میدهد، درست است و با اسلام و انقلاب منافاتی ندارد تا آخر کار را ادامه میداد و انجامش میداد و اگر مشکلی بر سر راهش بود بدون هیچ واهمه و ترسی به کارش ادامه میداد. در چهاردهمین روز از فروردینماه سال 1342 در روستای توره از توابع شهرستان شازند و در خانوادهای اصیل و روستایی که اهل کار و تلاش و خدمت بودند دیده به جهان هستی گشود. تحصیلاتش را در روستا آغاز کرد و توانست با جدیتی که داشت دوره ابتدایی و راهنماییاش را به خوبی پشت سر بگذارد. دوره دبیرستانش را در شهر اراک شروع کرد و در رشته علوم انسانی درس خواند. درس را در این مقطع به پایان رسانید و به کار و تلاش برای زندگی روی آورد. کارمند اداره بهزیستی شد تا زمان سربازیاش فرا رسید و باید برای حراست از خاک میهن لباس خدمت به تن میکرد. به لشکر 64 پیاده ارتش رفته و مشغول به خدمت شد. حدود 5 ماه هم در جبهه بود تا سرانجام در مهاباد در شانزدهمین روز از بهمنماه سال 1362 هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب به درجه شهادت رسید. پیکر مطهرش را در روستای توره به خاک سپردند.