فرازهایی از وصیتنامه شهید:
خداوندا! تو میدانی هدف ما خدمت در راه توست و پیروزی و شهادت در راه تو شیرین است.
برادرانم! در هر شغلی که هستید، خدمتگزار ملت باشید. خواهرانم! حجابتان کوبندهتر از خون من است پس با حجابتان پیامآور خون شهیدان باشید چرا که هماکنون تمامی کفر با هر آنچه در توان دارد به سرکوبی اسلام قد برافراشته و تمام حق هم با تمام مظلومیتش چون کوهی استوار در مقابلش ایستاده است.
ای پیروان دین خدا! اسلام احتیاج به یاری دارد و موقع امتحان فرا رسیده، پس به سوی جبههها بشتابید.
پدرم! برای من اشک نریز و مادرم را دلداری بده.
ای برادرانم! برای خدمت به جمهوری اسلامی تا حد توان بکوشید.
ای خواهرانم! بدانید که حجاب شما کوبندهتر از خون من است.
ای ملت شریف ایران! نمازهای جمعه را با شکوه برگزار کنید و امام(قدس سره) را تنها نگذارید.[1]
1. شبنم عاشق، ص ۱۱۶.
شهید علی مولایی در بیستم فروردینماه سال 1339 در شهر تفرش چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در آغوش پر مهر خانواده، به سرعت پشت سر گذاشت. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در زادگاهش سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم شد.
آموزههای دینی و کسب علم و دانش، روح و جانش را صیقل داد و نور حقیقت در وجودش تابید. با هجوم دشمن ددمنش به مرزهای ایران اسلامی و زمانی که جوانان شهر، راه جبههها را پیش گرفته بودند، او هم تحمل در شهر ماندن را از دست داد و کبوتر دلش هوای آسمان جبههها را کرد، لذا به عنوان سرباز لشکر 64 ارومیه عازم آوردگاه مردانگی شد.
او در عرصه نبرد یکبار مجروح شد اما بلافاصله بعد از مرخصی از بیمارستان، مجدداً به جبهه بازگشت. پایان زندگی کوتاه و پر برکتش آنچنان بود که پس از ۱۳ ماه جهاد فی سبیلالله، در ششم آبان ماه سال 1363 در جریان درگیری با گروهکهای ضدانقلاب، در منطقه سردشت به لقای حضرت دوست شتافت و در گلزار بهشت معصومه(علیها السلام) تفرش در کنار همرزمان گلگونکفنش به خاک سپرده شد.