ای کریم مهربان! در مقابل عظمت و بزرگیات سر به سجده فرود آوردهام.
پروردگارا! دنیا را با همه زیبایی و جلوهاش، رها کرده و از زندگی بیارزش آن گذشتهام، باشد که معشوق و دوست واقعی خود را بیابم.
خدایا! تو را شاکرم که به من توفیق بزرگی عطا کردی و راه حقیقت را به من فهماندی و در این راه ثابتقدم و استوار نگاه داشتی. از تو میخواهم که بدنم را طاهر گردانی و روحم را هنگام مناجات به ملکوت اعلی پرواز دهی.
خدایا! از تو میخواهم که بدنم را جایگاه ترکشهای آتشین نمایی و توفیقم دهی تا در آن هنگامی که مردان تاریخ از نامردان شناخته میشوند، از کسانی باشم که توسط ملائک به بهشت تو راهنمایی میگردم.
خدایا! تو را شکر میکنم که به من، معنای عشق را فهماندی و معشوق واقعی را نشانم دادی.
خداوندا! میخواهم مرگم شهادت باشد به مانند اباعبدالله(علیه السلام)، سر از بدن جدا. مانند رجایی بدنم در آتش دنیا بسوزد تا از آتش آخرت در امان باشم و دوباره زنده شوم و شهید شوم مانند بهشتی، و خاکسترم را در تمام نقاط جهان پخش کن تا بتوانم سبکبار به قافلهی عشاق برسم.
خداوندا تو را شاکرم که به من توفیق بزرگی عطا کردی که در خانوادهای شیعه مذهب متولد خودی و در خانوادهای که کاملاً در خط اسلام و پیرو خط امام(قدس سره) بودند.
خدایا از تو میخواهم که بدنم را طاهر گردانی و روحم را مناجات به ملکوت اعلی پرواز دهی و شیرینی هرچه بیشتر عبادتت را به من بخشی و همواره به یاد خود داری از شیاطین و جن و انس در امانم داری که همانا تو مهربانترین مهربانانی.
پدر و مادر بسیار عزیز و گرامی از اینکه نتوانستم در طول زندگیام یک فرزند خوب برای شما باشم باید مرا ببخشید و از شما میخواهم که صبر پیشه کنید که من چه به بهشت روم چه جهنم شما اجر خود را خواهید برد و توصیه من به شما این است که جنگ را که یک نعمت بزرگ الهی است حمایت نمایید و برادرم از تو میخواهم که بعد از تحصیلاتت به جبهه بیایی و در دانشگاه خودسازی درس بخوانی که انشاءالله پیروزی.
و شما ای دوستان و همکلاسیها از شما میخواهم که فقط عمل داشته باشید. هیچگاه با سفارش نمیتوان کار کرد و هیچگاه علم بدون تعهد مکتبی بدرد این ملت نمیخورد حتماً به جبهه که نمونهای از یک محیط معنوی و الهی است سری بزنی و تا آنجا که میتوانید از روحیات آن کسب نمایید که سعادت واقعی این است.
شمع وجود شهید حمید مویدی فرزند اکبر در نیمهی شهریور 1350 در تفرش و در خانوادهای فرهنگی، روشن شد. دوران کودکیاش به تندی سپری شد و در 6 سالگی به دبستان رفت و در خانوادهای رشد کرد که باورهای مذهبی و اعتقادات دینی بر آن سایه افکنده بود.
ایمان به خدا و عشق و محبت به اهلبیت(علیهم السلام) از او فردی مومن، معتقد و کارآمد میساخت. دوران راهنمایی را در مدرسهی شهید چمران گذراند و وارد دبیرستان شهید مطهری شد.
جای امثال او، بسیج بود. وقتی به سن اعزام رسید خواستهاش را برآوردند و به جبههاش گسیل داشتند و آن شهید نیز به امواج دریای خروشان مدافعان ایران پیوست.
عشق و علاقه به دفاع از ارزشهای والای انقلاب اسلامی، چهار نوبت او را به سوی عرصههای نبرد کشاند و هر بار به سهم خود و قدر توانش، از نهضت عظیم اسلامی و دستاوردهای آن دفاع کرد. او عضو گروه گشت و شناسایی در واحد اطلاعات عملیات لشکر 71 روحالله(قدس سره) بود و هنوز از سفره جهاد سیر نچشیده بود که در عملیات مرصاد و در حمله منافقین کوردل در پنجم مردادماه سال 1367 در منطقه جنگی اسلامآباد غرب، جام وصل دوست را لاجرعه سر کشید و برای همیشه میهمان خوان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) شد. تربت پاکش چون نگینی بر انگشتری بهشت معصومه(علیها السلام) تفرش میدرخشد.