بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم به جمع همه روشنی بخشم و خود شبها بسوزم
کشتگان در راه خدا را مردگان مپندارید. بلکه آنها زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند.
..... وصیت نتیجه دار و ثمربخش است. برادرم و خواهرم اولین وصیتی که میکنم اطاعت از امام(قدس سره) و خودسازی خویشتن است. ( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ).[2] مادر جان و پدر جان! من شما را خیلی اذیت کردم و شما خیلی زحمت کشیدید و خیلی سختیها و رنج کشیدید. الان نوبت من است که این زحمتها را جبران کنم و تمام خوبیهای شما را جبران کنم. اما میبینم که جنگ میان اسلام و کفر است و نباید بنشینیم و نگاه کنیم و دشمنان اسلام و قرآن به مسلمین ظلم کنند. امیدوارم که مرا ببخشید. پدر و مادر مهربانم شما باید افتخار کنید که چنین فرزندی تربیت کردید و تحویل اسلام دادهاید. هر چند ما ارزشی در مقابل اسلام نداریم اما باید این انقلاب را که ثمره خون شهیدان است، حفاظت کرده و تمام کشورهای مستضعف چشم به انقلاب ما دوخته است. خواهرانم مثل زینب(علیها السلام) باشید و مثل کوه استوار باشید و خم به ابرو نیاورید و با نا ملایمات روزگار بسازید و اصلاً گریه نکنید که دشمن خوشحال شود شما خنده کنید. دشمن نگران است که برادران درستان را بخوانید و با قلمتان چشم دشمن را کور کنید.
ای ملت شهیدپرور ایران همیشه در صحنه وصیتی که به شما دارم این است همهتان دست به خدا باشید و دعا کنید که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند و همیشه به پیر جماران خمینی(قدس سره) بتشکن را دعا کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
زمانی که من شهید شدم مرا پیش قبر برادرم جعفر داودی دفن کنید و بر روی سنگ قبرم بنویسید: سرباز مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند خمینی(قدس سره) محمدولی مهدی شهید شد. بر تابوتم عکس امام(قدس سره) زده و شیرینی پخش کرده چون آن روز دامادی من و من به دیدار خدا میروم. ای امت مسلمان ایران روستای اسفندان دعای توسل و فرج امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کمیل را بخوانید و فراموش نکنید. زیاد سرتان را به درد نمیآورم و با چند تا دعا خاتمه میدهم. پروردگارا از تو میخواهم هر چه زودتر این جنگ را به نفع اسلام پیروز گردانی. آمین.
پروردگارا رهبر کبیر انقلابمان را، این امید مستضعفان جهان زیر پرچم ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حفظ کن و امت شهیدپرور شهیدانمان را بیامرز و تا نیامرزیدی از دنیا مبر.
پرچم ایران را با شعار لا اله الا الله بر فراز تمام مسلمین به اهتزاز درآور. والسلام، محمدولی مهدی.
1. سوره آل عمران، 169.
2. سوره نساء، 59.
شهید محمدولی مهدی اسفندانی در یکم اردیبهشتماه سال 1340 در روستای اسفندان از توابع کمیجان در خانوادهای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. از همان ابتدای تولدش، تربیت یافته مکتب عاشورا و تربیت یافته مذهب سیدالشهدا(علیه السلام) بود، تا درس آزادی و آزادگی را به همه عالم تعلیم نمود. فرزند ارشد خانواده بود و اخلاقش با بقیه بچهها فرق میکرد و حتی در بین بچههای روستا هم نمونه بود و همه او را دوست داشتند. در کارهای خانه همیشه به مادرش کمک میکرد. از زمانی که خودش را شناخت نمازهایش را به موقع، سر وقت میخواند و رابطه خوبی با خدای خودش داشت.
تحصیلاتش را با گرفتن مدرک دیپلم، رشته ادبیات در شهرستان کمیجان به پایان رساند. علاقه زیادی به درس و مدرسه داشت. دوران جوانی و نوجوانیاش را در کنار خانواده با آموختن علم و درس زندگی و معرفت از پدر و مادر خویش سپری کرد. پسر سر به زیر و مهربانی بود و همیشه اگر مشکلی در زندگیاش پیش میآمد، خودش حل میکرد و فقط از پدرش مشاوره میگرفت.
او بعد از انقلاب و پس از شروع جنگ تحمیلی خانه و کاشانه خویش را رها کرد و به خدمت مقدس سربازی، در ارتش جمهوری اسلامی ایران رفت تا از کیان اسلام و انقلاب دفاع کند. سرباز تیپ سوم از لشکر 77 خراسان بود که در نوزدهم دیماه سال 1361 در منطقه عملیاتی کوشک با اصابت تیر به سرش به درجه رفیع شهادت رسید. پیکر مطهرش را در زادگاهش به خاک سپردند تا گل سرسبد تمام این روستا باشد و از عطر وجودش همه عالم معطر و مدهوش شوند.