الحمدالله ربالعالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیا و المرسلین محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و علی آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین.
اما بعد مطالب ذیل را به عنوان وصیتنامه انشاء مینمایم:
در رسانههای گروهی اطلاعیه بدهید و از عموم طبقات مردم بخواهید که مرا حلال نموده، برای من دعا کنند. از فرزندان عزیزم میخواهم که دست از اسلام عزیز و برنامههای دینی بر ندارند و خود را گرفتار تجملات دنیا نکنند و قسمتی از وقت خود را صرف اسلام و مسلمین کنند. من از روز اول نهضت اسلامی ایران مانند یک سرباز کوچک در کنار این انقلاب و رهبر عظیمالشأن حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی(قدس سره) بودهام و امیدوارم خداوند نام مرا جزء سربازان کوچک اسلام ثبت نماید. به کلیه برادران و خواهران مسلمان توصیه میکنم که آگاه باشند و بدانند که دنیا و زندگی مادی آن، ارزشی ندارد و آنچه که برای انسان باقی میماند، عمل شایسته است. من در این عالم به او (امام خمینی(قدس سره)) عشق میورزیدم و اوامر ایشان را، امر خدا و رسولش(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میدانستم. امید است ایشان هم مرا بعد از این عالم، در پیشگاه خداوند شفاعت کند. در خاتمه در صورتی که امکان داشت، مرا نزد قبور شهدا دفن کنند. امید است از برکات آنان، حقیر را مورد لطف و مرحمت و مغفرت خود قرار دهد.
العبد العاصی، المحتاج الی غفرانالله، فضلالله مهدی زاده ۳۰/۵/۱۳۶۳.
قسمتی از پیام امام خمینی(قدس سره) درباره شهید محلاتی:
حجتالاسلام حاج شیخ فضلالله محلاتی، شهید عزیز را که من و شما او را میشناسیم، عمر خود را در راه اسلام و انقلاب صرف کرد و باید گفت: از چهرههای درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است، تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد.
رهبر معظم انقلاب در مورد یار دیرین مبارزات خویش میفرماید: در همه جریانهای اول پیروزی انقلاب، ایشان (شهید محلاتی) نقش فعال داشتند. در تمام مراحل اول پیروزی انقلاب، که لحظهلحظه کارهای بزرگ و تعیین کننده بود، ایشان حضور داشتند. مجموعاً شهید محلاتی در محور تلاش و فعالیت و حرکت قرار داشتند.
زندگینامه:
مجاهد نستوه، عالم وارسته، شهید فضلالله محلاتی، در سال 1309 در شهرستان محلات، در خانوادهای کشاورز و متدین به دنیا آمد. پس از تحصیلات مکتبی، در سال 1344 وارد حوزه علمیه قم شد تا از بحر بیکران بزرگان آن دیار در جوار دخت موسی بن جعفر(علیهما السلام) آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) جرعه بنوشد. بزرگانی نظیر آیتالله بروجردی، آیتالله خوانساری و دیگر نخبگان عرصه فقه و فقاهت، و از همه مهمتر تلمذ در محضر پیر مراد عارفان دلداده، همو که راه و رسم عشق و عشقبازی، را به این طلبه جوان آموخت. آموخت که در ره دوست، خون و جان شیرین بهایی است بیمقدار. او که از سالهای حضور در محلات، با پیر خمین همدم بود و از نور وجودش بهرهمند بود، در قم نیز چون پروانه برگرد شمعش فیض میبرد. با شهید مصطفی خمینی هم سال بودند و یاری دیرینه، و از این طریق رابطه ایشان با خانواده امام(قدس سره) صمیمیتر گشت.
در دلِخطر میرفت و به خاطر آرمان و هدفش از هیچ زیان شخصی، باک نداشت. در نهضت ملی نفت، همکاری نزدیکی با آیتالله کاشانی داشت و چندین بار از سوی ایشان به شهرهای مختلف، از جمله تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان شرقی اعزام گشت. در تبریز سخنرانی آتشین کرد و شور مردم را در پاسداری از دین و کشور برانگیخت و خود مورد حمله مزدوران رژیم قرار گرفت. و به شدت مجروح شد. او را با عمامه خونین از میدان بیرون کرده و از مرگ حتمی نجات دادند. مشیت الهی بر آن بود تا او بماند و طعم شیرین پیروزی خون بر شمشیر را بچشد.
در طول مبارزات حضرت امام(قدس سره) همواره میکوشیدند تا ایده و مرام وی، را به علمای دیگر ارائه دهد و آنها را با مسیر مبارزه آشنا سازد. از دوستان شهید نقل است که هر وقت شهید محلاتی را در شهرهای مختلف و در کنار علما میدیدند، معلوم بود که اعلامیهای در راه است و انقلاب جهش نوینی را خواهد کرد.
اولین بازداشت او در هجدهسالگی بود که پس از آن بارها و بارها از سوی ساواک دستگیر و به زندان افتاد چنان که نزد دشمنان نیز چهرهای آشنا بود. در جریان مبارزه علیه تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی نقش مهمی داشت و رابط و پلی بود برای ارتباط علمای تهران و امام(قدس سره) به طوری که بین دوستان و حتی ساواک به موتور العلماء معروف شده بود، شهید خود در این باره میگوید: مرتب از امام(قدس سره) پیام میآوردم و میبردم، مرتب امام(قدس سره) دستوراتی میدادند، ما میآمدیم خود را جمع میکردیم. آن علمایی که غیر از مسئله گفتن کاری نداشتند. من در همان موقع یک اعلامیه تنظیم کردم و 120 امضا، از علمای تهران گرفتم که در آن زمان چنان صدایی کرد که سابقه نداشت.
پس از حادثه تبریز، طعم شیرین عشق آسمانی، را به همراه ازدواج با دختری مومنه از خاندان علماء چشید.
صبیبه استادش، حضرت آیتالله شهیدی، همدم و همیار شهید در سالهای سخت و زحمات طاقتفرسای قبل و بعد از انقلاب بود.
فعالیتهای شهید محلاتی، تا سال 1342 ادامه داشت و در این بین بارها به دست دژخیم ستمشاهی به زندان افتاد. به طوری که روزها حبس در سلولهای وحشتناک ساواک، وضعیت بدنیاش را بسیار وخیم کرد و پس از بازگشت چند روزی ادامه داشت. شهید محلاتی همزمان با اوج مبارزات و فعالیتهای، از درس و بحث غافل نبود و تا سال 1339 تحصیلات خویش را در قم ادامه داد
پس از تبعید امام(قدس سره)، نیز مبارزات شهید محلاتی متوقف نشده و یکی از ارکان فعالیتهای مردم حزبالله بود.
با ورود امام(قدس سره)، و پیروزی شکوهمند انقلاب در 22 بهمن، او نیز چون سربازی فداکار در رکاب تکسوار دیار خمین، یک به یک مراکز قدرت را تسخیر کرد. ایشان برای اولین بار صدای انقلاب را در سراسر عالم طنینانداز کرد و پیروزمند از رادیو سراسری ایران اعلام کرد: این صدای انقلاب اسلامی ایران است.
استاد شهید، در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی از مردم محلات وارد مجلس شد نماینده حضرت امام(قدس سره) در سپاه، دبیر جامعه روحانیت مبارز، معاونت آیتالله مهدوی کنی در کمیته مرکزی، نماینده امام(قدس سره) در حج و اوقاف و سرپرستی حجاج در سال 1358 هر یک نشان دیگری از پشتکار و فعالیت مکانیزم محرک انقلاب اسلامی است. اقیانوسی که بر کرانهاش امواج خروشان فضائل و حماسهها جلوهگر بود.
شهید محلاتی پس از عمری تلاش بیوقفه، در راه اعتلای اسلام و انقلاب، پس از سالها کشیدن آه حسرت در فراق هزاران یار دلپاک که در کشاکش مبارزات سیساله خود، در یکم اسفندماه سال 1364 آن گاه که با جمعی از نمایندگان مجلس و دیگر بزرگان عازم جبهههای نبرد بودند تا با حضور خود در آن میادین نورانی باعث قوت قلب رزمندگان گردند، در هواپیمای آسمان پرفراز اهواز، مورد اصابت دو فروند جنگنده بمبافکن عراقی قرار گرفت و به همراه چهل تن از بهترین یاران امام(قدس سره) امت، ققنوس وار در آتش عشقش پرپر گشت و ملت را همانقدر در سوگ خون نشانید که دشمنان را در شنیدن خبر شهادتش شاد کرد.