بسم الله الرحمن الرحیم
ای برادران مسلمان!
امروز اسلام احتیاج به خون دارد. همانطور که امام(قدس سره) عزیزمان فرمودند: اسلام با خون رشد میکند تا این انقلاب به ثمر برسد...
وظیفه شرعی هر مسلمان است که از انقلاب خونبار اسلامی دفاع کند.
برادران! سعادت ما در شهادت ماست. امیدوارم که امام(قدس سره) عزیز را یک لحظه تنها نگذارید؛ که اگر تنها بماند، انقلاب اسلامی که با خون هزاران شهید به خون خفته به ثمر رسیده، از بین میرود. پشتیبان ولایتفقیه باشید، که اصل انقلاب اسلامی ولایتفقیه است...
با هوشیاری و اطلاعات ارتش ۳۶ میلیونی، منافقین را شناسایی کرده و نگذارید ضربهای به اسلام و انقلاب بزنند، هر کجا دستشان از آستین درآمد، دستشان را قطع کنید...
من راه پدرم را شناختم و باید این راه را بروم.[1]
1. صحیفه عشق، ص ۲۰۷، با اندکی تغییر.
سید مصطفی میر احمدی زاده خمین و پرورده مکتب ایمان بود.
او در اولین روز از اسفندماه سال ۱۳۴۳ دیده به جهان گشود و در هفتسالگی به مدرسه رفت و تا دوم راهنمایی درس خواند. در همان سالها بود که نهضت پر شور امت ما شکل میگرفت و دل و دیده مصطفی نیز بازتر و آگاهتر میشد و به صف انقلابیون میپیوست. اخلاق نیکو و برخورد خوب او بسیار ارزنده بود و برایش محبوبیت میآورد.
پس از پیروزی انقلاب، شاهد آغاز توطئههای ضدانقلاب بود. یکی از آنها هم جنگ تحمیلی به حساب میرفت. چند ماه از جنگ گذشته بود که وی با شور و اشتیاق فراوان عزم جبهه کرد، با آن که نوجوان بود ولی ایمان راسخش او را در کنار مردان بزرگ رزم قرار داد.
هم پدرش در صف دلاوران جبهه بود، هم خودش در سنگر رزم حضور یافت. پس از مدتی پدرش در نبردی دلاورانه در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید و راه سرخ شهادت را به ارث، به فرزند شجاعش یادگار نهاد.
مصطفی به عضویت سپاه درآمد و بازهم داوطلبانه در میدان جهاد حاضر شد. اینگونه بود که در عملیات بزرگ خیبر شرکت کرد و در جزیره مجنون، هنگامی که به عنوان معاون گروهان در گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد، در راه پاسداری از انقلاب و تداوم راه شهیدان، به درجه والای شهادت نائل آمد. آری...
درسی که ز عاشورا آموختهایم این بود:
قربانی راه دین، فرزند و پدر کردیم