بسم الله الرحمن الرحیم
(يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ).[1]
هیچوقت امام(قدس سره) را تنها نمیگذاریم.
جسم و تن و روان ما بر باد رفتنی است این رسم و راه ماست که بر یاد ماندنی است
خدا هنگامی این نوشته را به عنوان وصیت مینویسم که بار سنگین گناه بر قلبم سنگینی میکند. میدانم که من شهادت یعنی راه سرخ مردان پاک و مجاهدین جانباز نیستم اما به لطف و عظمت بیکرانت و بخشایش بیاندازهات امیدوارم. خدایا من میدانم که نمیدانم اما لااقل این را میدانم فضای رختخواب برایم تنگ و مردن در آن بسی ننگآور برایم خواهد بود.
خدایا میدانم که غبار سیاه گناهان گذشتهام مانع از رسیدن این درد دلم با تو میشود اما باز امیدوارم قطرهای از دریای بیکران الطافت بر ما بریزد. خداوندا مرا سرافکنده و دلشکسته مکن. ای کاش من میتوانستم به اندازه یک لحظه از نزدیک این امام(قدس سره) عزیز و .... و حامی مستضعفان را ببینم و دستش را ببوسم و من وصیتی ندارم و اما به پدر و مادرم میگویم که برایم گریه نکنید چون گریه برای آنانی است که به مرگ طبیعی مردهاند اما شهادت برای انسان تحول است و اما اگر با گریه سبک میشوید، بگریید اما مبادا که از نالهتان دشمنان اسلام شاد گردند و من مال یا ثروتی ندارم و هر چه دارم پدرم هر کار خواست بکند و تمام رفقا و برادران خوشحال باشند.
هیچوقت امام(قدس سره) را تنها نمیگذاریم. ای کاش میتوانستم به اندازهی یک لحظه از نزدیک این امام(قدس سره) عزیز و حامی مستضعفان را ببینم و دستش را ببوسم. خدایا! میدانم که من سزاوار شهادت، یعنی راه سرخ مردان پاک، نیستم، اما به لطف بیکران و بخشایش بیاندازهات امیدوارم و این را میدانم که فضای رخت خواب برایم تنگ، و مردن در آن بسی ننگآور خواهد بود. خدایا! مرا سرافکنده و دلشکسته نکن. پدر و مادرم! برایم گریه نکنید چون شهادت برای انسان تحول است و گریه برای کسانی است که به مرگ طبیعی مردهاند.
و من را کنار قبر برادر شهید ابراهیم بابا علی به طور ساده دفن کنید.
سرباز سیدعلی میرحسینی
1. سوره فجر، 27 و 28.
شهید سیدعلی میر حسینی، در پانزدهم دیماه سال 1341 با تولد خود، خانهی سید محمد را، غرق در شادی و شور نمود. رشد و نمو در محیط پاک تفرش و تربیت در خانوادهای مذهبی و معتقد به ارزشهای دینی و عاشق اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، از او فردی معتقد و متعهد میساخت.
در کنار کار و کوشش در مزرعه، به تحصیلات خود نیز ادامه داد و در جریان مبارزات مردم به منظور سرنگونی رژیم ستمشاهی، در کنار مردم شهر خود بود و در مراسم مذهبی و سوگواری اهلبیت(علیهم السلام)، حضوری فعال و چشمگیر داشت. با آغاز یورش ددمنشانهی رژیم بعث به سرکردگی آمریکای جنایتکار به خاک میهن اسلامی، در حالی که در سال سوم رشته برق تحصیل میکرد، درس را رها کرد و پس از ترک تحصیل با گرفتن دفترچه خدمت از ژاندارمری تفرش بعد از گذراندن دوره آموزشی به عنوان سرباز لشکر 77 خراسان راهی جبهه شد.
سید علی پس از 15 ماه حضور در جبهههای نبرد و دفاع از کیان ایران اسلامی، در اولین روز فروردین 1361، در عملیات فتح المبین و در منطقه عملیاتی دشت عباس، عیدی خود را از دست سرور و سالار و جد گرامیاش دریافت کرد و بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی به سینهاش به جمع شهیدان همیشه شاهد پیوست و پیکر غرق به خونش بر حرمت و افتخار گلزار شهدای بهشت معصومه(علیها السلام) تفرش افزود.