اولین روز از تیرماه سال 1343 بود که صدای گریه کودکی زیباروی و خوشصدا فضای حاکم بر خانه مشهدی هیبتالله میرزایی را که اغلب سکوت بود را شکست و خنده بر لبهای پدر و اهل خانه آورد و صدای صلوات بود که به گوش میرسید. مشهدی هیبتالله کشاورز بود و در مزرعه کار میکرد و با زحمت بسیار و با دستان پینهبسته و صورتی آفتابسوخته نانی حلال در میآورد.
ابوالفضل زندگیاش را در دامان سبز پدر و مادری مهربان و دلسوز آغاز کرد و توانست در این مدت کوتاه از تجربیات آنها استفاده کند و درس زندگی بیاموزد. پدرش درس زندگی و استقامت و مقاومت در برابر سختیها و مشکلات را به او میآموخت تا در برابر سختیهای آینده کمر خم نکند و خم به ابرو نبرد. تحصیلاتش را در روستا آغاز کرد و توانست تا پایان دوره راهنمایی را با جدیت پشت سر بگذارد. دوره دبیرستان را در شهر اراک در رشته اقتصاد به پایان رساند و پس از فراغت از تحصیل و اخذ دیپلم دوره سربازیاش را در سپاه آغاز کرد و بعد از طی کردن دوره آموزش نظامی راهی جبهه شد.
ابوالفضل حدود 14 ماه به عنوان راننده آمبولانس در واحد بهداری لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در جبهه بود تا سرانجام در دوم تیرماه سال 1365 در جاده هویزه - اهواز بر اثر تصادف بدر حین مأموریت به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید را در زادگاهش به خاک سپردند.