یازده روز از آذرماه سال 1310 بود که کودکی زیباروی و سالم در روستای عباسآباد، از توابع شهرستان خنداب و در خانوادهای مذهبی و روستایی که کشاورزی و دامداری میکردند، دیده به جهان هستی گشود. زندگیاش را با سختی آغاز کرد و در آن روزگاران با نبود امکانات و مشکلاتی که داشت، متولد شد و در فضای روستایی باصفا و زیبا که درختان سر به فلک کشیده و سرسبزی داشت، رشد و نمو نمود. روستای عباسآباد هر چند امکانات کمی داشت؛ ولی از زیبایی کم نداشت.
هفتساله شد؛ ولی مدرسهای نبود تا در آن درس بخواند؛ ولی مکتب خانهای در روستا بود که درس قرآنی را در این مکتبخانه فرا گرفت و با قرآن و نماز آشنا شد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود؛ ولی نمازی از او قضا نشد و روزهاش را هم میگرفت.
وقتی دوران نوجوانیاش تمام شد و وارد دوره جوانی شد، به کارگری رفت و برای مردم کار میکرد و درآمد کسب میکرد، مراقب حقالناس بود و سعی میکرد تا حلال و حرام نکند. زمان ازدواجش که فرارسید، زندگی مشترکش را به سادگی و بیآلایش آغاز کرد و ثمره این زندگی مشترک دو پسر و یک دختر بود.
در زندگی پر از تلاطم او تلخیها و شیرینیهایی بود و اتفاقات بزرگی هم رخ داد. یکی از این اتفاقات، پیروزی انقلاب بود که او نیز سهمی در این پیروزی داشت. یکی دیگر از این اتفاقات، جنگ تحمیلی بود که او را به عنوان بسیجی گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به جبهه کشاند و رضا پس از پنج ماه خدمت در جبهه در حین عملیات خیبر در هفتم اسفندماه سال 1362 در جزیره مجنون آسمانی شد. پیکر مطهرش که در منطقه عملیاتی مفقود شده بود، پس از تفحص در سیزدهم تیرماه سال 1374 در روستای عباسآباد به خاک سپرده شد.