بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
در ابتدا سخنم را به نام الله و به یاد الله آغاز میکنم به نام او که مقصودم و معشوقم و مرادم و پایان آرزویم است. به نام او که از اویم و به سوی او باز میگردم. به نام او که صاحبی با عظمت است. سخنم را به نام او آغاز میکنم. پس از درود بر پیامبران خدا که در طول تاریخ بشریت برای هدایت انسانها از طرف خدای بزرگ فرستاده شدند و پس از درود به امامان و جانشین او و آخرین آنها مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در پس پرده غیبت از دیدهها پنهان است و منتظر دستور الهی برای ظهور و بر چیدن بساط ظلم و ستم از روی زمین میباشد، سخنم را آغاز میکنم. شهادت چیست؟ راستی شهادت چه معنایی دارد که در زبان پیر و جوان و کودک این امت با ابهت ویژهای بیان میشود. این واژه چه حقیقتی را در ورای قالب خود داراست. شهادت یک پرواز است، شهادت شکستن قفس است به یک نفس و دریدن حجابهاست با یک چنگ. شهادت پیمودن 7 وادی عشق است به یک گام. شهادت پیوستن قطرههاست به دریا و نه بلکه بالاتر که شهادت پیوستن هیچ است به او که همه چیزمان از اوست. آری شهادت پرواز است، پرواز به سوی الله. در این موقعیت حساس که دشمن غدار از مرزهای کشور اسلام به قصد انهدام انقلاب اسلامی حملهور شده است و در این لحظات که یکی با چهره کفر و دیگری با چهره نفاق با انقلاب ما برخورد میکند و در این لحظات که چشم امید جهانیان به انقلاب ما دوخته شده است و با اضطراب و نگرانی جریان انقلاب را نظارهگرند.
اکنون که عازم جبههام خداوند خودش شاهد است که روح و جانم را عشق به شهادت و مرگ سرخ در راه هدفهای عالی پر کرده است. راستی اگر قرار است که ما بمیریم چه بهتر که این جان نا قابل که لطفی از الطاف خداست، در راه خود او هدیه کنیم که او خود خریدار جانهای ماست. چه بهتر که این خون خود را در راهی بریزیم که درخت پر بار اسلام را آبیاری کنیم و گناهان و زشتیها و ناپاکیهای خود را جبران نماییم. از آیات الهی است که: ( إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ). در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به (بهاى) اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است. همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكشند و كشته مىشوند. شما ای پدرم که همیشه در راه اسلام میخواستی گام برداری، امیدوارم همچنان در این راه استوار باشی. همیشه پیرو ولایتفقیه باشید. امیدوارم که در هر لحظه و سر موقع از این راه دست بر نداری و همچنان استوار باش و مرا از این زحماتی که دادم، عفو کنید و تو ای مادر غمخوارم! امیدوارم که مرا حلال کنی و از زحمات و رنجهایی که به تو دادهام مرا ببخشی. مادر خوب و زحمتکش من! همیشه میخواستی که خدا از تو راضی باشد. شما با این عملتان ثابت کردهاید که همچنان بر این راه استوار هستید و با رضایتی که از ته دل بر من دادی و مرا روانه این مکان مقدس کردی، متشکرم خدا یار و نگهدار شماست.
خداحافظ، ابوالفضل میرگلو بیات. والسلام علی من اتبع الهدی 20/7/1362.
اخلاص پیشهای از زمره مخلصین، آنانی که شور حسین(علیه السلام) در دل و نوای خمینی(قدس سره) بر سر داشتند و جز به کربلا و کربلائیان نمیاندیشیدند. مصداق حقیقی مردانی بودند که فریاد لاشرقیه و لا غربیه را سر دادند و تنها الله را پذیرفتند و تا پای جان بر عهدی که با خدا بسته میماند و جاننثاری را شرط الحاق به شهدای کربلا میداند.
شهید ابوالفضل میرگلوبیات، در اولین روز از دیماه 1343 در روستای زاویه از توابع شهرستان زرندیه در خانوادهای متدین متولد شد. دوران کودکی را تحصیل میکرد و تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از روزهای اول حرکتهای انقلابی مردم به مبارزان انقلابی پیوست و با حضور در مساجد و پایگاههای بسیج به دفاع از انقلاب اسلامی میپرداخت.
ابوالفضل از شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و در بازگشت از مناطق عملیاتی به عضویت رسمی سپاه درآمد. ماهها در مناطق عملیاتی خدمت کرد و سرانجام در بیستم آبان ماه 1362 در منطقه پنجوین عراق هنگامی که به عنوان فرمانده گروهان در گردان ادوات از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد با ترکش خمپاره دشمن در عملیات والفجر 4 به شهادت رسید. پیکر مطهر پاسدار شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.