بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
با سلام و درود فراوان به سالار شهیدان حسین به علی(علیهما السلام) و با سلام و درود بر مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منجی عالم بشریت، و نائب بر حقش، فرمانده کل قوا، خمینی(قدس سره) روح خدا و با سلام به رزمندگان اسلام که با عزمی راسخ و استوار که در گرمای کربلای جنوب و غرب کشورمان در برابر صدامیان چون سری آهنین ایستاده و با سرکوب دشمن دلاوران به پیش بتازند و با سلام به امت قهرمان شهیدپرور و از این که والدینم از برای بزرگ کردن من زحمات زیادی را تحمل کرده و مرا به این روز رسانیدهاند، شرمندهام که نمیتوانم و نتوانستم حقوقی را که بر گردن من دارند، ادا نمایم و معذرت میخواهم. امیدوارم که مرا حلال نمایند. از شما مادر و خواهرم و برادر و پدر عزیزم مصرانه میخواهم که به رهبر کبیر انقلاب اسلامی یعنی امام خمینی(قدس سره) دعا نمایید و از خداوند بخواهید که بر طول عمرشان بیفزاید و وظیفه شرعی من هم این بود که به ندای پیامبر گونه او لبیک گفته و به یاری حسین(علیه السلام) زمان بشتابم. مادرم پس از شهادت فرزندت هیچ اندوهگین مباش و گریه نکن که باعث شادی دشمنان به ویژه منافقین میگردد و این راهی است که فرزندت با چشم و گوش باز انتخاب کرده است و امید است که بتوانی بر دیگران درس شهامت و شجاعت بیاموزی و امید است که خواهرم تو نیز بتوانی پیام خون برادرت به ویژه شهدای کربلای را زینب(علیها السلام) وار به نسل آینده و دیگران برسانی خواهران و کسانی تو ای برادر عزیز، اسلحه به خون آغشته مرا بردار و کلاهی آهنین بر سر گذار و با قمقمهای که پر از باروت و خشابی پر، بر قلب منافقین و کفار حملهور شد و هجوم برو تا نابودی منافقان از پا منشین در پایان از امت همیشه در صحنه میخواهم که همواره در یاری امام(قدس سره) امت و اسلام و مسلمین بوده و لحظهای از یاد خدا غافل ننشینند، عذاب خداوند مافوق عذابهاست. من اگر شهید شدم من را در قبرستان زاویه زرند در پیش شهدای گلگونکفن زاویه دفن کنید.
والسلام علی من اتبع الهدی. بنده حقیر خدا Tعلی میرگلوبیات.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
شهید علی میرگلوبیات، در دهم آبان ماه سال ۱۳۴6 در یک خانواده مذهبی و سادهزیست در روستای زاویه شهرستان زاویه به دنیا آمد. در خانهای پرورش یافت که با زحمت و کار آشنا بودند. وی در دوران نوجوانی علاوه بر ادامه تحصیل یار همیشگی پدر و مادر خود بود. و کارگری میکرد تا کمککار پدر باشد.
سالکی از سالکان طریق الهی و شاگردی از شاگردان مکتب حسینی(علیه السلام) بود که خلوص و ایثار را با معرفت و اطاعت و بندگی در هم آمیخته بود و از هیچ تلاش و کوششی جهت اعتلای حق و حقیقت و پیروی از اسلام و نابودی ظلم و ستم دریغ نداشت. به همین دلیل شرایط حساس زمان خود را درک کرد و با لبیک به ندای رهبرش به عنوان بسیجی گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
بسیجی شهید تازه شانزدهسالگی را پشت سر گذاشته بود که در بیست و چهارم اسفندماه 1363 در منطقه شرق رودخانه دجله عراق در حین عملیات بدر با ترکش توپخانه دشمن به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.