تشنه شهادت است، شهادتی که به انقلاب اسلامی نشاط و به اسلام حیاتی دوباره و به ایران اسلامی آبرو و عزت را عطا میکند، مثل همه شهدا و همرزمان دلاورش درس عشق و ایثار را از دوران کودکی، از وقتی که پا به عبادتگاه آرامبخش و امیدآفرین یعنی مسجد گذاشت و از محراب مسجد خضوع و عروج را به خوبی آموخت. شهید والامقام علی واشقانی در جست و جوی معنا و مفهوم واقعی زندگی بود، مفهومی که بدونان هرگز طعم زیستن و بودن به دست نخواهد آمد و احساس نخواهد شد.
او در سوم فروردین 1343 در روستای واشقان فراهان در خانوادهای روستایی و متدین متولد شد. در کنار پدر و مادری که او را چون جان شیرین دوست داشتند رشد کرد و با علاقهای که به تحصیل علم داشت در کنار کار در روستا به دنبال اخذ مدرک دیپلم تلاش مضاعف مینمود. چون در آن زمان در روستا امکان تحصیل نداشت در مهاجرتی به دنبال علم روزها و هفتهها گاه پیاده و گاه سواره مسیر خانه تا مدرسه را طی میکرد.
دیپلم تجربیاش را که گرفت جنگ تحمیلی به نیمه راهش رسیده بود و علی تحمل بیتفاوتی را نداشت لذا از طریق ارتش جمهوری اسلامی راهی خدمت مقدس سربازی شد. آموزشش را که تمام کرد او را به لشکر 28 کردستان فرستادند و او شش ماه در جبهه خدمت کرد تا سرانجام در بیست و ششم اسفندماه 1363 در شرق رود دجله با ترکشهای خمپاره نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در منطقه نبرد مفقود شد و تاکنون اثری از وی به دست نیامده است.[1]
1. فرجام عشق، ص ۱۴۴.