ر سال 1379 به شهادت رسید.
از وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
... اینکه قلم به دستم روی کاغذ میلغزد، یاد دارم بارها قلم را به دست گرفتم و روی کاغذ لغزاندم، به این امید که خداوند توفیق شهادت در راهش را نصیبم گرداند.
میدانم که رسیدن به درجه و مقام لقاءالله، مختص افراد صالح و متقی است و عاصیان را در این جایگاه، راهی و مقامی نیست.
تلاش نمایید و هرچه در توان دارید، در راه این انقلاب و امام(قدس سره) و اسلام بدهید؛ که معلوم نیست این توفیق، همیشه نزد این امت باشد.
پدر عزیزم! از اینکه تربیت تو مرا به راه اسلام و قرآن کشانید، از شما تشکر میکنم، امیدوارم که خداوند متعال، شما را در ثواب شهیدان شریک گرداند.
و تو ای مادرم! که زحمات زیادی برایم کشیدی، من این را در هیچ شرایطی فراموش نمیکنم، تو مشوق خوبی برای راه یافتن به مسجد و اسلام و قرآن برایم بودی ...
ذکر صلوات بر محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آلش را زیاد بگویید، که بیمهکننده سلامت روح است.[1]
1. صحیفه عشق ص ۲۳۹.
پاسدار شهید عباس ورمزیاد در سال ۱۳۴۵ چشم به جهان گشود، در روستایی محروم به نام کاظمآباد؛ از توابع شهرستان خمین و در خانوادهای با علاقههای مذهبی و بنیادهای قرآنی.
تربیت پدر و تشویقهای مادر در علاقهمندیاش به اسلام و مسجد و قرآن مؤثر بود و خود عباس از آن یاد میکرد. به هر حال، تحصیلات ابتدایی وی در همان روستا گذشت و پس از آن نتوانست به تحصیل که مورد علاقهاش بود، ادامه دهد. به کار پرداخت و در امر کشاورزی مددکار پدر زحمتکش خود بود.
در ایام اوجگیری انقلاب، هم کار میکرد و هم دوشادوش امت انقلابی، فعالیت اجتماعی داشت و گامهای کوچکش در راه اسلام و انقلاب، پویا بود. با پیروزی انقلاب، کمر همت بست تا از این نهضت خون بنیاد و ثمراتش پاسداری کند. با واحد بسیج مستضعفین فعالانه همکاری داشت و دوره آموزش نظامی را طی کرد و با شروع جنگ تحمیلی، به میدانهای دفاع کشور روانه شد؛ و البته ابتدا به خطه مظلوم کردستان رفت و در مقابله با ضدانقلاب، فداکاریها نشان داد.
پس از آنکه به عضویت سپاه پاسداران درآمد. او پس از مدتها نبرد در جبههها، هنگامی که به عنوان فرمانده دسته در گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در عملیات بدر شرکت کرده بود در شرق رودخانه دجله عراق در بیست و یکم اسفندماه سال 1363 به فرجام شهادت دست یافت و جانش را هدیه به جانان نمود. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر خمین به خاک سپرده شد. او متأهل و صاحب یک دختر بود. برادرش – علیاصغر - نیز که در عملیات محرم مجروح شده بود در سال 1379 به شهادت رسید.