بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا ترا سپاس می گویم که توان رزمیدن و جهاد را به من عطا فرمودی و دلبستگی به دنیا را از دل من دور کردی.
شهادت هدیه است الهی که نصیب بندگان مخلص خدا می شود و این مرام و مصلک اولیای خدا بوده و هست و ما هم که پیروان آن هستیم باید چنین راهی را انتخاب کنیم و این انتخاب مستلزم شناختن و عاشق شدن خداست که وقتی که خود را شناختم و از روزی که خدا را شناختم عاشق او شدم ولی چون خالص نشده بودم مرا نپذیرفت من نتوانستم او را در جبهه ها ببینم و اینکه به من الهام شده که به دیدار او می روم و به چنین آرزوی دیرینه خود که در دنیا جز این فکر نمی کردم رسیدم.
از شما پدر و مادر می خواهم که در شهادت من گریه نکنید بلکه خوشحال باشید از اینکه فرزندتان توانست راهی را که حسین بن علی(ع) و یارانش پیمودند بپیماید و به ندای هل من ناصر ینصرنی عاشورای حسین پاسخ گوید. اگر خواستید گریه کنید برای مظلومیت امام حسین (ع) و اهل بیت آن گریه کنید و بدانید که این اسلام و انقلاب احتیاج به خون دارد و باید با این خون ها رشد کند و باید جانها فدای آن بشود و این را بدانید که من امانتی که از طرف خدا پیش شما بودم و شما خواه یا ناخواه باید این امانت را تحویل دهید و شما ای پدر و مادر گرامی که عمری برای من زحمت کشیدید و مرا به این سن رساندید، از این که نتوانستم زحمات شما را جبران کنم مرا عفو کنید و از شما حلالیت می طلبم و از شما می خواهم که هیچوقت از یاد خدا غافل نشوید و همیشه به یاد او باشید که (هو الذی سکینه فی القلوب مومنین) و از شما می خواهم که همیشه در مجالس دعا و نماز جمعه ها شرکت کنید که تنها سلاح مومنین دعا است و اگر خواستید گریه کنید چون جوان بودم برای علی اکبر امام حسین (ع) و قاسم گریه کنید.
(صحیفه عاشقان نور ص ۱۳۱)
شهید علی محمد نوری در سال ۱۳۴۷ در شهر نراق در یک خانواده متدین به دنیا آمد. نامش را همنام مقتداء و پیامبرش محمد(ص) نامیدند. تقدیر چنان بود دوران کودکی را در دامان پدر و مادری فداکار و مهربان گذراند.
او تحصیلات خود را تا کلاس اول راهنمایی در شهر نراق ادامه داد. در خانواده مذهبی پرورش یافت با دستورات دین و اسلام آشنا می شد. از همان کودکی خود را در انجام واجبات مقید می دانست. در مراسمات نماز جمعه و جماعت شرکت می نمود. با توجه به ایمان و علاقه خاصی که به امام و نظام جمهور اسلامی داشت در تمام مراسمات و برنامه های مختلف مذهبی و انقلاب شرکت فعال داشت.
او جوانی متدین و خوش اخلاق و متواضع بود و اهمیتی برای نماز اول وقت قائل بود، به مسائل شرعی و مذهبی شدیدا پایبند و با تمام وجود معتقد به اصل ولایت فقیه بود. به تلاوت کلام الله مجید عشق می ورزید و در هر فرصتی که به دست می آورد به تلاوت کلام خدا می پرداخت.
به خاطر مهربانی و صمیمیتی که داشت دوستان و بسیجیان به او علاقه خاصی داشتند. او در کنار تحصیل به پدرش در تأمین مخارج خانواده کمک فراوانی می کرد. در سن ۱۵ سالگی به عضویت بسیج در آمد و به صورت فعال در بسیج نراق شرکت داشت و عاشقانه به حراست از دستاورد های انقلاب اسلامی می پرداخت. شهید چند بار به جبهه اعزام شد و در چند عملیات شرکت نمود.
در ۱۷ سالگی در آخرین اعزامی که به جبهه داشت به عنوان بسیجی گردان ولی عصر(عج) از لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع) در عملیات پیروزمند والفجر ۸ شرکت نمود و در منطقه فاو در هنگام فتح کارخانه نمک که به منظور انهدام مقر فرماندهی دشمن بعثی انجام گرفت، هدف تیر دشمن بعثی قرار گرفت و به دیدار معشوق شتافت و این جهان خاکی را ترک نمود. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.