شرافتمند ترین مرگ شهادت است. آری پیامبر اکرم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چنین فرموده و من نیز پیرو راه او هستم؛ و راه پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را پیشه گرفتهام تا در راه او به شهادت برسم و چند قطره خونی که در بدن دارم، نثار دین و رهبر کنم. خدایا هر کس که تو را شناخت جان را چه کند، فرزند و عیال و خانمان را چه کند. در قابوس شهادت واژه وحشت نیست. و حال آغاز جهاد است که زندگی از نو آغاز میشود. خدایا به لطف و کرمت و بزرگیات که اگر تو مرا نبخشی به که پناه ببرم. خدایا، بر من آن روز نشود که در زیر شلاقهای دوزخ صدای (یا رَبِّ ارحَم ضَعفَ بَدَنی). مادر مبادا در فقدان من گریه کنی که این گریه تو مرا عذاب میدهد خدا را شکر کن که من به مقام والای شهادت رسیدم. خودت بهتر میدانی که مرگ حق است و چه بهتر که در راه حق مردم که چه نعمتی است بزرگ.
شهید مجتبی حیات غیبی فرزند حسن در آخرین روز سال 1344 در روستای امامزاده یوجان از توابع شهرستان خمین چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی از هوش خدادادی بهرهمند بود و در دوران مدرسه با نمرههای عالی به کلاس بالاتر راه پیدا میکرد. برخورد ملایم و توأم با مهربانی او به گونهای بود که مجتبی را محبوب همگان نمود. او در دوره نوجوانی هرگز از خواندن نماز غفلت نمیکرد.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی، وارد بسیج گردید و پس از طی دوره آموزشی به جبهه جنوب اعزام گردید. این شهید عزیز در حماسه آزادسازی خرمشهر شرکت نمود و با خاطراتی خوش از خرمشهر به محل زادگاه خویش مراجعت کرد؛ اما عشق به شهادت او را رها نمیکرد. همیشه از خاطرات آزادسازی خونین شهر با شوق فراوان یاد میکرد و تأسف داشت که چرا به کاروان شهیدان نپیوسته است تا این که در عملیات پیروزمند رمضان شرکت کرد و در دهم مرداد ماه سال 1361 با سمت تیربارچی در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در منطقه عملیاتی مفقودالاثر گردید و پس از سالها آثار بر جای مانده از او به وسیله گروههای تفحص شهدا شناسایی و در زادگاهش به خاک سپرده شد.