موجودات از چشیدن طعم مرگ نا گزیر بوده و حیات ابدى و لقاى سرمدى به ذات اقدس بارى تعالى میباشد. پس هر شخص عاقل و با ایمانی كه این دنیا را گذرگاه ابدى جهان جاویدان میداند، لازم است كه پیوسته در فكر عالم پس از مرگ بوده و خود را براى سفر خوف و خس آخرت و اعمال ناقصه و تكالیف دائمه آماده کند و با وصیتنامه جبران نماید. رسول اكرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «سزاوار نیست مرد مسلمان شبی را سحر كند مگر این كه وصیت او زیر سرش باشد».
پیام من به ملت شهیدپرور ایران این است كه هشیار باشند و این انقلاب را تنها نگذارند تا دشمن فرصت پیدا كند. امام امت، خمینى(قدس سره شریف) بت شكن را تنها نگذارند. پدر و مادر هیچ كدام بعد از شهادت من برایم گریه نكنند و بعد از شهادت من، قیم بچههایم پدرم مىباشد. پدر مهربانم، خانمم تا هر وقت مىخواهد سر بچههایم بماند و هر وقت نخواست بماند، آزاد است و در خانه به رویش باز است تا هر چه مىخواهد بردارد و مهریهاش را بدهید تا راضى باشد. ابوالفضل را به مدرسه بفرستید و بچههایم را تربیت اسلامى بدهید تا پیشمرگ امام(قدس سره شریف) باشد. پیام من به ملت ایران و شهیدپرور این است كه امام امت، خمینى(قدس سره شریف) بت شكن را تنها نگذارید. محل دفنم را خلیلآباد، پیش قبر شهیدان قرار دهید.
شهید احمدعلی حیدرپور فرزند نظامعلی در پانزدهم مهرماه سال 1322 در روستای خلیلآباد از توابع شهرستان خمین و در خانوادهای مذهبی و متدین که اهل کار و تلاش و خدمت بودند، دیده به جهان هستی گشود. در سن هفت سالگی به مکتب خانهای در روستا رفت تا کسب علم و دانش کند. مدت 5 سال هم به درس خواندن در این مکتب خانه مبادرت ورزید. از همان دوران کودکی به فریضههای دینی و اسلامی مقید بود و سعی میکرد تا نمازش را در همان دورانی که هنوز مکلف نشده بود، مرتب بخواند و همراه پدرش در مسجد روستا حضور مییافت. در مراسم مذهبی روستا حضوری فعال داشت. در ماه رمضان و ایام عزای اباعبداللهالحسن(علیهم السلام) خدمت ویژهای میکرد. او پس از اتمام درسش در مزرعه کشاورزی کار میکرد تا همراه پدر باشد و این کار را خوب یاد بگیرد تا این شغل را برای خویش انتخاب کرد. در سال 1345 ازدواج کرد و در هنگام شهادت سه فرزند داشت.
با شروع انقلاب اسلامی تا پیروزی انقلاب سر از پای نمیشناخت و در مبارزه با رژیم ستمشاهی لحظهای درنگ نداشت و اعلامیههای امام خمینی -رحمه الله علیه- را در بین مردم پخش مینمود. همیشه پای ثابت تظاهرات و راهپیماییها بود. لحظهای که خبر آمدن امام خمینی(قدس سره شریف) به ایران را شنید، خود را به تهران رساند و تا پیروزی نهایی در بیست و دوم بهمن در تهران ماند. پس از پیروزی انقلاب به روستا برگشت و به کار در زمین کشاورزیاش مشغول شد و در تمام برنامهها و راهپیماییها شرکتی فعال داشت.
با شروع جنگ تحمیلی از سوی بسیج به جبهه رفت و در مناطق مهران و دهلران بود و موقعی هم که از جبهه برگشت، حقوقی را که سپاه به ایشان داده بود را به حساب جبهه واریز کرد. آخرین باری که به جبهه اعزام شد در عملیات محرم به عنوان فرمانده دسته در گردان روحالله(قدس سره شریف) بود و بعد از حضور 6 ماهه در جبهه در هفتم آذرماه سال 1361 در منطقه عینخوش بر اثر اصابت ترکش به صورتش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای خلیلآباد به خاک سپردند.