بسم الله الرحمن الرحیم
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
به نام خداوندی که یادش آرامش قلبهاست و رحمتش پوشاننده عیوب و ببخشش او آموزنده ذنوب. سلام بر منجی انسانها ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام بر نایب عزم آهنین و بر حق و کوبنده ظالمین و منافقین حضرت حجت بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام خمینی(قدس سره) و با سلام بر شهیدان و خانوادههای صبور و پایدار ایشان با شما مردم صحبتی دارم این بنده حقیر و روسیاه اگر تاکنون نتوانستم باری از دوش انقلاب و مردم بر دارم شاید باری هم بر دوش شما بودهام پس به بزرگواری خویش مرا عفو کنید و ببخشید. اما عزیزان شیطان و دنیا و مادیات انسان را غافل از خدا میکند و انسانها به خطا میافتند پس اولین قدم را برداشته و مواظب باشید مسلمانی و ایمان شما لکهدار نشود، خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بدانید مرگ را و قیامت را فراموش نکنید، بیتفاوتی را کنار گذاشته نسبت به انقلاب وفادار باشید. مبادا در پست و مسئولیتی که دارید کوتاهی کرده یا مردم را سر بگردانید و کارشکنی کنید که جواب آنها را نتوانید داد چرا که حقوقی را که میگیرید، به خاطر آن است که برای مردم کار کنید تا نسبت به انقلاب بد بین نشوند. خواهران حجابتان را حفظ کنید که زنان بیحجاب ننگ مملکت اسلامی هستند و خون شهدا را پایمال میکنند، مگر چقدر انسان عمر میکند پس چرا زن، قدر خودش را نداند به جای آنکه لخت و عور باشد؛ به جای آنکه مثل اشیا و کالا در معرض دید و تماشا قرار گیرد، برود پوشیده باشد تا شخصیت داشته باشد و یک زن واقعی باشد. زنان سهم مهمی در انقلاب دارند. آنها میتوانند مردان را بهشتی یا جهنمی کنند. جوامع را میتوانند اصلاح کنند با حجابشان و یا به فساد و فحشا بکشانند با بیحجابی. سادهپوشی نشانه تواضع و دوری از تکبر و نشانه ایمان است وانگهی بیحجابی نوعی استعمار فرهنگی است که مبارزه با آن بسیار دشوار است. ملت غیور جنگ را فراموش نکنید. صلح شرافتمندانه فقط در جنگ قهرمانانه است وگرنه فنا و نابودی و ذلت دچار کسانی میشود که از جنگ میگریزند و فکر میکنند هرگز نخواهند مرد. اینگونه افراد، دشمن اگر بر آنها مسلط شود، هرگز به آنان رحم نخواهد کرد. مگر بستان و سوسنگرد یادتان رفته، دیدید چه بر سر زنان آوردند، با هویزه چه کردند؟ پس مهیا شوید و با نبردی بیامان بر دشمن یورش برید و خدا هم شما را یاری میکند تا از این آزمایش الهی موفق بیرون بیاید. دشمن با آن که باطل است میجنگد پس آیا سزاوار است که شما حق باشید و در راه حق نجنگید؟ نه هرگز کسانی که تن به ذلت بدهند نام نیکی از خود باقی نمیگذارند. هزار بار زخم ترکش و گلوله و شهادت در جوانی بر مردن در رختخواب و پیری ترجیح دارد. همسر گرامی شما را به پیروی و اطاعت از امر ولایتفقیه را سفارش میکنم. جهت طول عمر امام(قدس سره) و سلامتی یاران وفادارش دعا کنید. کیست که لباس رزمم را به تن کند و سلاحم را به دوش کشد و بر دشمن حمله کند.
همسر گرامیام به خاطر از دست دادن من غم مخور و ناراحت مباش، میدانم دلت میسوزد ولی دل سوختن حالتی است که تمام عزیز از دست دادگان دارند، من با تمام وجودم به تو افتخار میکنم و تو هم باید چنین باشی آن چه به تو گفتهام عمل کن. در زندگی نظافت و سادگی و سادهپوشی و حجاب را پیشه خود کن که دنیا بقایی ندارد و دیر یا زود تو هم خواهی آمد، پس مهیا باش و خود را فراموش مکن و غافل از مردن مشو. اگر میخواهی در قیامت به من برسی با خدا باش و به گفته قرآن و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه(علیهم السلام) عمل کن. اگر فرزند از من خدا به تو داد نام آن را محمدجواد یا مجید یا حمزه و یا سلمان بگذار و اگر دختر بود راضیه، مرضیه و مطهره بگذار. تو به خوبی آنها را تربیت کن تا من از تو شادمان باشم اما سخنی با پدرم که سلامت باد که 23 سال زحمات تو فراموش ناشدنی است و به هدر نرفت خدا را شکر کن و شادمان باش که امانتدار بودی و فردای قیامت نزد اباعبدالله(علیه السلام) روسفید هستی که یاریگری برای امام حسین(علیه السلام) داشتی. مادرم! سلام میرسانم تو را و نمیدانم چه جواب بدهم آن همه زحمات تو را جز آن که دعا کنم خدا اجر تو را در دنیا آخرت بدهد تو نزد فاطمه زهرا(علیها السلام) روسفید هستی. خواهرانم شما را به حجاب و عمل به دستورات ائمه(علیهم السلام) و اطاعت از ولایتفقیه سفارش میکنم. مبادا از خون من سوء استفاده شود. از همه کسانی که از من بدی دیدهاند، میخواهم که با بزرگواری خویش مرا ببخشند و حلالم کنند. مجتبی نوری 14/8/1363.
شهید مجتبی نوری در دوم مهرماه سال 1340 در قریه کرهرود اراک در خانوادهای بسیار مذهبی، دیده به جهان گشود. پدر او مردی زحمتکش بود که از طریق کشاورزی رزق خانواده خود را به دست میآورد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان امیر معزی کرهرود آغاز نمود و تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه عدالت (داریوش سابق) اراک پشت سر گذاشت. همچنین تحصیلات دوره نظری خود را در دبیرستان شهید بهشتی (شاهپور سابق) به خوبی گذراند و در سال 1359 موفق به اخذ دیپلم در رشته اقتصاد گردید.
دوران تحصیلات دبیرستانی وی با شروع انقلاب اسلامی همراه بود. ایشان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاشهای بسیار زیادی جهت آگاهی دادن به مردم محل و جوانان همسن و سال خود مینمود. به طوری که بچههای محله سادات کرهرود را جمعآوری کرده و در کوچهای که هماکنون به نام او میباشد شعار بر ضد حکومت ستمشاهی سر میدادند.
مجتبی پس از اتمام تحصیلات متوسطه به واسطه علاقه زیادی که به سپاه پاسداران داشت به عضویت سپاه درآمد و دوره آموزشی خود را در پادگان شهید محمد منتظری قم گذراند و در سپاه اراک به آموزش نیروهای داوطلب پرداخت.
در این ایام و قبل از شروع جنگ تحمیلی غائله کردستان و جنگ مسلحانه ضدانقلاب اتفاق افتاد که مجتبی به اتفاق شهید رحیم آنجفی و جمعی از پاسداران سپاه اراک به منطقه پاوه اعزام شدند و در پاکسازی جاده پاوه نودشه آزادسازی شهر نودشه از وجود عوامل ضدانقلاب حضور فعال داشتند. مدتی از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، مجتبی در سال 1360 به اتفاق گروهی از پاسداران و بسیجیان اراک به جبهه گیلانغرب اعزام گردید و در محورهای عملیاتی شیاکوه و چغالوند مشغول به فعالیت و خدمت بود در همین ایام در عملیات مطلع الفجر که در منطقه گیلانغرب اجرا شد، توفیق حضور پیدا کرد. هنگامی که زمزمه آزادسازی مناطق تحت اشغال نیروهای بعثی ارتش عراق در خوزستان آغاز گردید، مجتبی و گروهی از رزمندگان اسلام به فرماندهی رحیم آنجفی از اراک به جبهه خوزستان اعزام شدند و در عملیاتهای طریقالقدس(فتح بستان) فتح المبین(غرب رودخانه کرخه) و بیتالمقدس(آزادسازی خرمشهر) شرکت داشتند. مجتبی در عملیات بیتالمقدس از ناحیه پا مجروح شد و به بیمارستانی در شهر شیراز منتقل گردید که پس از مدت کوتاهی بیمارستان را ترک کرده و دوباره به منطقه عملیاتی بازگشت. پس از عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر مدتی در اراک بود و در واحد آموزش نظامی فعالیت میکرد تا این که در سال 1362 و به هنگام عملیات والفجر 3 (آزادسازی مهران) مجدداً به خوزستان اعزام گردید و در این عملیات شرکت یافت پس از این مجتبی و دیگر رزمندگان لشکر علی بن ابیطالب(علیهما السلام) جهت مأموریت به منطقه سر پل ذهاب اعزام میشوند که در این ایام و در گلولهباران گردانهای لشکر که توسط توپخانه عراقیها صورت گرفت. مجتبی از ناحیه گردن ترکش خورده و مجروح گردید. دوران نقاهت پس از مجروحیت مجتبی بهانهای برای خانوادهایشان فراهم شد تا با اصرار مجتبی را راضی به ازدواج نمایند که با عنایت به ارادت او به سلسله سادات، خداوند پسری به آنها عنایت فرمود که چهار ماه بعد از شهادت مجتبی به دنیا آمد و بنا بر توصیه مجتبی او را محمدجواد نام نهادند. آخرین اعزام مجتبی سال 1363 بود که با عملیات بدر مصادف شد و بالاخره مجتبی هنگامی که به عنوان فرمانده دسته ادوات در گردان امام حسن(علیه السلام) در لشکر 17 خدمت میکرد مزد و پاداش سالها جهاد در راه خدا را گرفت و در ساعت 2:30 بیست و چهارم اسفندماه به ملکوت اعلی پر کشید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.