چشمان پدر و مادری در انتظار بود تا به جمال فرزندی زیبا روشن شود. روزها سپری شد و در اولین روز از تیرماه سال 1344 در شهرستان ساوه، چشمانشان درخشید به جمال پسری که نامش را محمدعلی گذاشتند. پسری آرام که از همان سالهای کودکی روحش را با قرآن و کلام خداوند معنویت داد و نماز را سرلوحهی زندگیاش قرار داد. نماز خواندن را از پدرش فرا گرفت و سعی داشت تا همیشه به این فریضه اهمیت دهد. روزگارش را به خوبی در کنار پدر و مادر و خواهر و برادری که داشت، سپری میکرد. با هم خانواده شاد و سرزندهای را تشکیل داده بودند.
به سن تحصیل که رسید، راهی مدرسهی محل شد و توانست دوران ابتدایی و راهنمایی را به خوبی پشت سر بگذارد. به دبیرستان رفت تا در رشته اقتصاد تحصیل کند. دیپلمش را گرفت و برای رفتن به سربازی آماده شد.
به عنوان سرباز تیپ سوم از لشکر 28 کردستان اسلحه به دوش گرفت و آموزشهای نظامی را که دید، در مریوان در صف رزمندگان اسلام جای گرفت. ماهها در ارتفاعات مرزی تا سر حد شهادت رفت و هنگامی که برای بار آخر به میدان مبارزه رفت. روزهای سخت و سرد زمستان سال 1364 بود. او سرمای شدید کردستان را تحمل میکرد تا بهار از راه برسد. اما تقدیر این بود که محمدعلی در نخستین روز از سال 1365 هنگام درگیری با نیروهای عراقی در صف شهدا جای گیرد. پیکر مطهر شهید در جمع شهدای مفقودالاثر هنوز به پاسداری از مرزهای میهن اسلامی میپردازد.