هوای بهار شکوفههای زیبای درختان را باز کرده بود و صدای پرندههای زیبا موسیقی زیبایی را در گوش دشت مینواخت. باد در چمنها میوزید و مردم سرخوش از روزهای زیبای زندگی بودند. گلها دوباره فرصت باز شدن و گیاهان باز هم فرصت رشد و شکوفایی یافته بودند. روزهای شیرین انتظار سپری شد و مهمان دوستداشتنی خانواده از راه رسید. در پنجمین روز از بهار سال 1359 فرزند سوم خانواده، دیده به جهان گشود و با حضورش بهار را زیباتر از همیشه کرد. نامش را حجتالله گذاشتند.
او درسش را تا سوم راهنمایی خواند و پس از ترک تحصیل به شغل کشاورزی پرداخت.
زمان رفتن به سربازی فرا رسید و حجتالله در لباس مقدس سربازی برای خدمت به وطن میدرخشید. سرباز وظیفهای که در لشکر 30 گرگان مشغول به خدمت شد در حالی که جنگ تحمیلی آرامش مردم را ربوده بود او نیز چون پروانهای عاشق به گرد شمع شهادت چرخید و در بیست و یکم فروردینماه سال 1367 در منطقه پنجوین مفقود گردید. پیکر مطهر شهید پس از سالها توسط گروههای تفحص شهدا شناسایی و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
او مرزداری با ایمان بود که درس فداکاری و ایثار را در مکتب اسلام ناب محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آموخت و در سنگرهای پر صفای جبهه به کار بست و با قطرهقطره خونش تا آخرین نفس از دین و میهنش دفاع کرد.