بسم الله الرحمن الرحیم
( كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ).
حمد و سپاس خداوندی را که آفریننده و پرورشدهندهی کونین است و کلید اسرار غیب همه در نزد اوست و هم او که عزیز کنندهی بیچارگان و ذلیل کنندهی ستمگران است و بالاخره حمد و سپاس خدایی را که بازگشت همهی امور به سوی اوست و با درود و سلام بر شایستهترین مخلوق و بندهی خدا حضرت خیر الانبیاء محمد مصطفی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) او که خلقت افلاک محض وجود مبارکشان بوده است و در مورد اوست: لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك. و همچنین با درود سلام بر ائمه معصومین(علیهم السلام). و با درود و سلام بر امام(قدس سره) عزیز و رزمندگان و شهدای تاریخ اسلام. شهادت میدهم که جز خدای واحد خدایی نیست. و محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بنده و فرستادهی اوست و طلعت امامت و پیشوایی فقط و فقط شایسته و برازنده امیرالمومنین(علیه السلام) و خاندان پاک آن حضرت میباشد و لا غیر و اکنون استمرار این ولایت در امامت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نیابت امام خمینی(قدس سره) محقق است. ای خدا بر من ببخش این را که امام(قدس سره) امت را آنطور که باید، نشناختم و حق او را ادا نکردم. به این جهت که میبایست اوامر ایشان را تعبداً میپذیرفتم چرا که تمامی اوامر و دستوراتشان الهام گرفته از وحی خدا و قانون الهی است و قانون الهی را نیز تعبداً باید پذیرفت. امام(قدس سره) آیینه است که نور خدا در آن تجلی پیدا کرده است، او را قدر شناسید و مانند جان خود به او عشق بورزید تا در آخر حیف این نصیب رحمت الهی را نخورید. این امام(قدس سره) بود که با ید موسایی و دم مسیحایی خود روح مردهی این مردم را جان داد و چنان موجی به پا کرد که ستمگران در گرداب آن به دست و پا افتادند و به همین زودیهاست که هلاک شوند، انشاءالله.
افتخار بر این ملت که چنین حق این رهبر عزیز را ادا کردند و اینچنین از امام(قدس سره) و انقلاب و اهدافش حراست کردند. ای کوردلان و ای انساننماهای بهیمه صفت قدری بهوش آیید و ببینید که آیا چنین حرکتها و رشادتها و ایثارها جز نتیجه ایمان و اعتقاد به مبدأ و معاد و عشق به معبودی به نام الله میباشد؟ و آیا جز این است که واقعیتهایی تحت این عناوین (خدا، معاد...) وجود دارد که این رفتارها به خاطر آنها صورت میگیرد. دست از این مخالفتها و سنگاندازیها بردارید و مانند خاشاک مزاحمتی برای حرکت این سیل انقلاب ایجاد نکنید که سد آن را هرگز نتوانید کرد. اگر میخواهید که زیان نبرید و خیر دنیا و آخرت را طلب کنید و یقین بدانید که این انقلاب به صاحب اصلیاش تحویل داده خواهد شد و با رهبری آن امام(قدس سره) بزرگوار به هدف نهایی خود که برقراری حکومتی جهانی بر اساس قسط و عدل میباشد خواهد رسید و آن وقت است که کوس رسوایی و بدبختی شما بر سراسر جهان طنینانداز میافکند. گذشتگان ما در این جهان نماندهاند ما نیز میرویم. پس چه بهتر توشهای برای آخرت فراهم کنیم و در این چند روز دنیا بار سفر دور و دراز آخرت را ببندیم. نیک و بد چون همی بباید، مرا خنک آن کس که گوی نیکی برد و اما ای پدر و مادر عزیزم! من به خود نازم اینجا که به خود بازورم او که مرا آورد مرا باز برد در وطنم. در مصیبتها همچنان صبور و بردبار باشید، مصیبتهای اهلبیت(علیهم السلام) به خصوص اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را به یاد آورید خواهید دید که اینها قطره ایست در برابر دریای مصائب آن بزرگواران. متوجه باشید که ما از خداییم و همه به سوی او خواهیم رفت. ای خدا ما را در روز محشر از روسفیدان و آنان که نامه عملشان را به دست راست دریافت میکنند، قرار بده و با صالحین و مقربین درگاهت محشور فرما و همانطور که ما را پاک آفریدی، پاک هم دریافت کن. شما را سفارش میکنم به اینکه صبور باشید و نماز را بر پا دارید. و در آخر اگر از من به کسی بدی رسیده و یا دینی بر گردن من دارد به کرم و بزرگی خودش مرا ببخشد. گذشت داشته باشید تا خداوند هم بر شما گذشت داشته باشد.
حضور محترم پدر و مادر مهربان و برادران و خواهران عزیزم سلام علیکم: پدر و مادر گرامیام از اینکه در حق شما و ادای وظیفهی فرزندیام قصور کردم از اعماق وجود شرمندهام و امیدوارم که مرا ببخشید. مادر جان فکر نمیکنم احتیاجی به گفتن باشد چرا که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. از زحمتها و زجرهایی که برای من کشیدهاید در این دنیا که نتوانستم دینم را ادا کنم. امیدوارم که مرگ من سبب روسفیدی شما در آخرت و دنیا باشد و خداوند اجر شهید را به شما عنایت فرماید. اگر چه من جز شهدا محسوب نمیشوم. در مرگم مانع گریهی شما نمیشوم ولی خدای نخواسته مواظب باشید از حدود خدا خارج نشوید و موجبات خشنودی منافقان را فراهم نکنید. از برادران و خواهران عزیز و همه دوستان و آشنایان عاجزانه میخواهم که مرا حلال کنند. و برای امام(قدس سره) و شهدا و همه رزمندگان در عبادتهایشان دعا کنند. در ضمن 40 روز، روزهی قضا دارم که بدهید برایم بگیرند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. منالله توفیق، 17/12/1363.
بنده حقیر و بیچاره و مظلوم خدا، مجید نوری.
شهید مجید نوری فرزند علیاکبر در تاریخ یکم شهریور سال 1345 در شهرستان شازند در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان هستی گشود، تا گلی از گلستان و بوستان خدایی باشد و هدیهای برای خانوادهی نوری، تا چون گل از او مراقبت کنند و رسیدگیشان را در قالب تربیت اسلامی نشان دهند. با آمدنش فضای خانه صمیمیتر و مهربانتر شد و وقتی که چشمان پدر لبان خندان فرزندش را دید، انگار که جان تازهای گرفته باشد و مادرش هم غرق در خوشحالی بود. آنها تربیتی بر مدار مکتب الهی و قرآنی و مکتب سرخ عاشورا که درس زندگی میدهد و درس افتادگی و هم درس آزادی و آزادگی، را آغاز کردند تا فرزندشان در آیندهای نه چندان دور، سربازی باشد برای امام زمانش(عجل الله تعالی فرجه الشریف). حسین(علیه السلام) مظهر پاکی و آزادی است و همهی آزادمردان این مرز و بوم به او اقتدا کردند. او که تربیت یافتهی این مکتب بود دوران کودکیاش را در کنار پدر و مادری مهربان در شرایط سخت مالی همراه پدر با سختیها و مشکلات آشنا میشد و درس ایستادگی و استقامت میدید. از همان سالهای آغازین زندگیاش نماز را در کنار پدرش میخواند تا راه را برایش نشان دهد. هفتساله که شد برای تحصیل به مدرسهی شهر رفت و دورهی ابتدایی و راهنمایی را سپری کرد و برای دورهی دبیرستان به شهر اراک آمد و به هنرستان رفت و دیپلمش را با موفقیت تمام کسب کرد.
در سالهای جنگ تحمیلی به فرمان پیر و مرادش گوش داد و جبهه را با حضورش گرمتر کرد. شهید مجید نوری به عنوان داوطلب بسیجی در گردان امام حسن(علیه السلام) از لشکر 17 به جبهه رفت و در منطقه شرق دجله در حین عملیات بدر بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید. در بیست و چهارم اسفندماه سال 1363 بود که روح بلندش پرواز کرد و به یاران و دوستان شهیدش پیوست. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپردند.