سرباز نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و در لشکر 64 ارومیه خدمت میکرد و در زمان جنگ تحمیلی از همین لشکر به منطقه حاج عمران رفت تا در دفاع از میهن اسلامی و انقلاب قدمی بردارد. نامش نیت علی بود و روزگار جنگ را با گوشت و پوستش لمس کرده بود.
روزها و شبهایی را در خاطر داشت که در روستای آسیابک شهرستان ساوه و در خانوادهای مذهبی و کشاورز در اولین روز از آبان ماه سال 1342 به دنیا آمده بود. نیت علی در سنگر با مرور خاطرات زندگی لحظههای دلتنگی را سپری میکرد. یادش میآمد که در دوران کودکی هم پای پدر و برادرش دلاور به زمین کشاورزی پدر میرفت و کار میکرد. با زحمت بسیار نان در میآورد و سعی داشت تا کسب روزی حلال را تجربه کند و فرا بگیرد. این حلالزادگی باعث شده بود تا به معرفت و بندگی روی آورد و از کارهای نا شایست فاصله بگیرد.
یادش میآمد روزهای درس و مدرسه را که در مدرسهی ابتدایی محل تولدش تا پایان دوره ادامه تحصیل داد. درس را رها کرد و راهی بازار کار شد. کشاورزی را دوست داشت و همیشه دوشادوش پدرش در زمین کار میکرد.
روزهای جنگ برایش سخت نمیگذشت چرا که هدف داشت و برای هدفش میجنگید. در حین عملیات کربلای 7 بود که بر اثر اصابت ترکش در دوازدهمین روز از اسفندماه سال 1365 در منطقهی حاج عمران پر کشید. نیت علی مجموعه خاطراتش را آن شب مرور کرد، دلتنگیهایش را در دل ریخت و بغض نهفته ناشی از دوری پدر و مادر و برادرش را فرو خورد تا کسی از دلتنگیاش آگاه نشود و حالا زمانی بود که پروازی جانانه داشت. آرزوی دیدنش بر دل خانواده ماند تا روزی که بدن بیجان و غرق خونش را برایشان آوردند و چه وداعی سختی با او داشتند، هنگامی که در زادگاهش به خاک سپرده شد.