بسم الله الرحمن الرحیم
(الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ).[1]
به نام آن کس که باید از همه گسست و به او پیوست. آن یگانه مقتدر دانایی که تمام حرکتمان برای او به خاطر رضا و خشنودی اوست و درود به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(قدس سره). سلام بر پاسداران عزیزمان که با فداکاریهایشان برای اسلام و انقلاب و برای امت اسلام افتخار خریدند و خط خونین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) را امتداد دادند.
.... درود به مادری که سالها با رنج و زحمت پسری را بزرگ میکند، به راه اسلام هدیه میکند. مادر جان به تو وصیت میکنم که اگر زنم خواست زندگی کند، باید سرپرست او باشی، او را راهنمایی کنی و نگذارید این و آن او آزار دهد و اگر نخواست زندگی کند، حق او را پرداخت کنی و رضایت او را به جا بیاوری. من قدری بدهکاری دارم که خودت خبر داری، بدهکاری مرا پرداخت کنید و جنازه مرا از سپاه انقلاب اسلامی تشییع و در وطنم به خاک بسپارید و نماز مرا امامجمعه شهر بخواند و برایم گریه نکنید. حتی دوست دارم که خوشحالی کنید. تمام بازماندگانم را به خدا سپردم.
و اما در پایان مادر مهربان و عزیزانم! اگر در این مدت نتوانستم حق فرزندی را آن طوری که شایسته مقام والای تو بود، به جا آورم معذرت میخواهم، امیدوارم که مرا ببخشید و اما برادر عزیزم از این به بعد از تو میخواهم که رسالت خون مرا به عهده بگیری و همچنین خواهر مهربان از تو میخواهم که رسالت خون من و تمام شهدا را به عهده بگیری....
1. سوره توبه، 20.
شهید عزیز جواد گلی، در سال 1338 در روستای سکانه از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان رسانید. در نوجوانی گوهر نعمت پدر را از کف داد. بعد از فوت پدر مجبور به ترک درس و در جستجوی کار راهی تهران شد. در سال 1355 به اصفهان رفته و با دامادشان شهید محمد فلاحی مشغول مبارزه با رژیم ستمشاهی شدند و ایشان به علت نبودن ماشین با موتورسیکلت اعلامیهها را از قم گرفته و از بیراهه به اصفهان برده و با همکاری شهید فلاحی آنها را در مساجد و تکیهها به مردم میرسانند و ایشان مکرر در تظاهراتها شرکت نموده و فعالیتهای زیادی داشتند تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید ایشان دوباره به کار خود ادامه داده و در مواقع بیکاری و در مواقع ضروری با مساجد و کمیتههای انقلاب همکاری میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب، پیوند او با «مسجد» برقرار بود و جوانها را به حفظ ارزشهای انقلاب فرا میخواند. اخلاق خوش او، شجاعت او، ایمان او، به گونهای بود که در چشم و دل همه عزیز بود.
جنگ که شروع شد شهید جواد گلی هنوز به خدمت سربازی نرفته بود. پنج سال غیبت داشت به دلیل اینکه میگفت: من برای آمریکاییها خدمت نمیکنم و تا زمانی که شاه باشد، آمریکا هم هست و من هم برای آمریکا خدمت نمیکنم و ایشان را برای خدمت سربازی خواستند قرار بود که برای گرفتن خرمشهر عملیاتی انجام گیرد. ایشان با خنده گفتند: خرمشهر را من باید آزاد کنم و اگر بخواهم به سربازی بروم شاید من را به آنجا نبرده و یا دیر شود برای رفتن به جبهه داوطلب شده و پس از آموزش فشردهای که در خمین به فرماندهی شهید محمد طاهر لطفی دید، به جبهه اعزام شد رفت و به هدفش رسید. او در عملیات بیتالمقدس (خرمشهر) به عنوان بسیجی گردان امام سجاد(علیه السلام) از تیپ 22 بدر در حالی که منصب سقایی را بر عهده داشت و تانکر آب را حمل میکرد هدف قرار گرفت و در بیستم اردیبهشتماه سال 1361 به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.