شهید جعفر حیدری نام زیبایی داشت. نامش با حماسهها و زیباییها گره خورده بود. دو امامانی را به یاد میآورد که یکی شمشیر عدالت طلب اسلام و دیگری سر منشأ فقه شیعی است. وقتی پا به عرصه وجود گذاشت، در روستای شهرجرد از توابع شهرستان اراک هنگامه برداشت محصول بود و مردم در باغها و مزارع سرگرم کار و تلاش. دوران کودکی را در روستای محل تولدش گذراند و در هفت سالگی به مدرسه رفت. شش سال روح و جانش را با آموختههایش صیقل داد و با اندیشههای اسلامی پرورش یافت. در خوبیها سر آمد بود و رفتار و گفتار سنجیده و پسندیده داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی در حالی که ده سال بیشتر نداشت، به خیل بسیجیان پیوست و پرچم عزت و آزادگی به دست گرفت. او کودکی بیش نبود اما دل بزرگی داشت. اولین بار که حرف از اعزام به جبهه زد، به خاطر سن کمش حرفش را شوخی گرفتند اما پس چند سال وقتی که آماده اعزام به خدمت و دفاع از مرزهای میهن اسلامی شد، در حالی که پانزده سال بیشتر نداشت اطرافیانش فهمیدند که او با کسی شوخی نداشته است. جعفر نوجوان پاک سرشت ایرانی با حضور در جبهه ثابت کرد سن و سال تعیین کننده نیست و میشود کودک بود و با دشمن به مقابله پرداخت. بسیجی گردان قمر بنیهاشم(علیهم السلام) پس از چند ماه حضور در خط مقدم جبهه سرانجام در بیست و ششم دی ماه سال 1365 در کربلای شلمچه حماسه بزرگی را به تصویر کشید و با خون پاک خود آن را به امضاء رساند. او خلوص عشق و اوج ایمان را در شجاعت و مردانگی نگاشت. او در زندگی کوتاهش از نماز استعانت میجست، چهره آرام و صمیمی داشت و برای پدر و مادر احترام خاصی قائل بود. پیکر مطهر نوجوان شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.