به نام معبودی که رحمت واسعهاش سراسر عالم وجود دارد... به نام خالقی که رحمان است و رحیم، جبار است کریم، قهار است غفور، عزیز است و حکیم، علیم است و حلیم، قوی است و رئوف و به نام مسجودی که به ما توان داد تا برای رضایش دم برآوریم، دم فرو بندیم، حرکت کنیم و به ایستیم. تلاش کنیم و بیاسائیم. با دشمنان خارجی و نفس اماره داخلی به جهاد برخیزیم.
.... اینجانب علیرضا قربانلی فرزند ابوالفضل دارای شماره شناسنامه 1 تاریخ تولد 1343 گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و محمد(q) آخرین پیامبر الهی و رسول خدا(q) بر بندگان تا کاروان در ظلمت فرو رفتگان را به سوی نور و درماندگی در وادی ستم را به سرمنزل عدالت رسانده و این کشتی طوفانزده را به ساحل نجات رهنمون سازد و گواهی میدهم که حضرت علی(علیه السلام) ولی خدا بر بندگان است و یازده فرزندش که آخرین آنها امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ما مسلمانان منتظر ظهور آن منتظر هستیم، ایمان دارم. اینجانب پدرم ابوالفضل قربانی را وصی خود قرار میدهم. نماز و روزههایی که از واجبات دین است، من مدت 2 ماه نماز و مدت 24 روز، روزه بدهکارم و در رابطه با پرداخت وجوهات چیزی پرداخت نکردهام و در حال حاضر چیزی از این دنیا به غیر از 4 الی 5 هزار تومان پول ندارم. با مقداری کتاب و لباس و یک موتور هم داشتم که فروختم و خرج بنایی کردم و اگر خمس و زکات به من تعلق گرفت، پرداخت نمایید. در رابطه با بدهکاری! یادم نیست که به کسی بدهکار باشم ولی شاید باشم. اگر کسی مطالبه کرد، پرداخت کنید و حدود 1000 تومان برایم رد مظالم نمائید و از حقوقی که قبلاً از سپاه گرفتهام چون میترسم مدتی را که در سپاه ساوه کار میکردهام به ازای مبلغ حقوق دریافتی، کار نکرده باشم. از حقوقم مبلغ 600 تومان به حساب سپاه بریزند. تا اینجا که گفتم همه حقالله و مربوط به خدا بوده است که امیدوارم خداوند بخشنده مهربان این حقیر را مورد لطفش قرار دهد و ما را جزء بندگان خویش قرار دهد. ولی وای بر من... حقالناسی که تا یک دانه ارزش آن دنیا باید جواب پس بدم و میدانم که حقالناس مقداری بر گردنم است و از طریق این وصیتنامه از کلیه مسلمانانی که حقی از آنها بر گردن من بوده و نتوانستهام ادا نمایم، عاجزانه خواهشمندم مرا ببخشید و حلال نمائید و همچنین از همه دوستان و همسایهها خواهشمندم مرا مورد عفو خود قرار دهید. دیگر اینکهای مسئولین ساوه از شما عاجزانه میخواهم که این حقیر را در مواردی که احیاناً از شما غیبت کردهام، مرا ببخشید تا روحم آزار نشود.
ای خانواده محترم و ای هممیهنان فریب این دنیای زودگذر و پر زرق و برق را نخورید و آخرتتان را با این دنیا تباه نکنید. دنیای ابدی آن دنیا است. علاقهتان را نسبت به این دنیا کم، که دوستی دنیا سرمنشأ همه خطاها و گناهان است....
شهید علیرضا قربانلی فرزند ابوالفضل در ششم تیرماه سال 1343 در یکی از محلههای قدیمی شهرستان ساوه و در دل خانوادهای مذهبی و متدینی که از زمانهای قدیم و نسلهای قبل از او در راه اسلام و تعالی فرهنگ شیعه فعالیت داشتند، دیده به جهان هستی گشود. پدرش مشهدی ابوالفضل از ارادتمندان به خاندان اهلبیت(علیهم السلام) بود و فرزندانش را در این خط و در این مسیر راهنمایی کرد و تربیت آنها را خود به عهده گرفت. نام فرزندش را علیرضا گذاشت و او را در خانه به این نام زیبا صدا میزد.
علیرضا دوران کودکیاش را همراه و هم پای پدر بود و همیشه با او هم صحبت میشد. به مسجد میرفت و سعی میکرد تا معارف دین را از ایشان فرا بگیرد. روزگار خوبی داشت و زندگیاش را با یاد خداوند سپری میکرد. دوران کودکی را که پشت سر گذاشت. برای تحصیل به دبستان محله رفت و توانست با جدیت درس خواندن را آغاز کند. دوران تحصیلش معلمانی که داشت که از او جز نظم و ادب چیزی ندیدند و زبان به خوبی او میگشودند. نشد با کسی بحثی داشته باشد و یا به کسی بیحرمتی و بیادبی بکند. دورهی راهنمایی را هم با نمرات عالی پشت سر گذاشت و راهی دبیرستان امام محمدباقر(علیه السلام) شد تا در رشتهی علوم تجربی دیپلم بگیرد. درسش را که تمام کرد، انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شده بود.
علیرضا ضمن همکاری با بسیج، برای عضویت در سپاه آماده میشد. روزهای اول جنگ بود که لباس پاسداری از اسلام و ایران عزیز را به تن کرد. به عنوان مسئول دسته در گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راهی جبهههای جنوب شد و بیش از پانزده ماه در جبهه بود.
سرانجام در بیست و چهارم اسفندماه سال 1363 در منطقهی شرق دجله در حین عملیات بدر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شهرستان ساوه به خاک سپردند.